• : تعریف: (informal) a crime committed by someone with intimate knowledge of, or association with, the victim or the victim's property or premises.
جمله های نمونه
1. The robbery appeared to have been an inside job.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد سرقت یک کار داخلی بوده است [ترجمه ترگمان]دزدی به نظر می رسید که سرقت یک کار داخلی بوده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Police believe it was an inside job .
[ترجمه پیمان] پلیس اعتقاد دارد کار خودشان بوده
|
[ترجمه گوگل]پلیس معتقد است که این یک کار داخلی بوده است [ترجمه ترگمان]پلیس بر این باور است که این یک کار درونی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. An Inside Job A local authority was called out to a feral cat problem at the local prison.
[ترجمه گوگل]یک شغل درونی یک مقام محلی برای مشکل گربه وحشی در زندان محلی فراخوانده شد [ترجمه ترگمان]در داخل شغل یک مقام محلی به یک مشکل گربه وحشی در زندان محلی اشاره شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. In 196 he landed an inside job on the Observer sports desk and moved to London.
[ترجمه گوگل]در سال 196 او در میز ورزشی Observer مشغول به کار شد و به لندن نقل مکان کرد [ترجمه ترگمان]وی در سال ۱۹۶ به دنبال کار خود بر روی میز ورزش های ناظر فرود آمد و به لندن رفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. There's no question that the crime was an inside job.
[ترجمه گوگل]شکی نیست که جنایت یک شغل داخلی بوده است [ترجمه ترگمان]هیچ شکی نیست که این جنایت کار داخلی بوده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The police thought that the thief was an inside job and suspected the maid.
[ترجمه گوگل]پلیس فکر کرد که دزد یک شغل داخلی است و به خدمتکار مشکوک شد [ترجمه ترگمان]پلیس فکر می کرد که دزد در داخل شغل است و به خدمتکار مظنون است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The theft must have been an inside job.
[ترجمه گوگل]دزدی باید یک کار داخلی بوده باشد [ترجمه ترگمان]حتما دزدی یک کار داخلی بوده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The police decided that the crime was an inside job.
[ترجمه گوگل]پلیس تصمیم گرفت که این جنایت یک کار داخلی است [ترجمه ترگمان]پلیس به این نتیجه رسید که این جرم در داخل شغل بوده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. A howl of anti-Wall Street rage sounds through Charles Ferguson’s documentary “Inside Job” and, more bombastically if less coherently, through Oliver Stone’s “Wall Street: Money Never Sleeps. ”
[ترجمه گوگل]زوزه ای از خشم ضد وال استریت از طریق مستند چارلز فرگوسن «درون شغل» و، به طرز وحشتناک تر، اگر کمتر منسجم باشد، از طریق «وال استریت: پول هرگز نمی خوابد» الیور استون به گوش می رسد ” [ترجمه ترگمان]زوزه ای از خشم خیابانی ضد وال از طریق مستند چارلز فرگوسن \"درون ایوب\" و، more بیشتر در صورت محدود، از طریق \"وال استریت ژورنال: پول هرگز منفجر نشد\" به گوش می رسد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Are you saying it's inside job?
[ترجمه گوگل]می گویید این کار درونی است؟ [ترجمه ترگمان]داری میگی داخل کار - ه؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. In other words, happiness is completely an inside job.
[ترجمه گوگل]به عبارت دیگر، شادی یک شغل کاملا درونی است [ترجمه ترگمان]به عبارت دیگر، خوشحالی یک شغل کاملا داخلی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. It must be an inside job.
[ترجمه گوگل]باید یک کار داخلی باشد [ترجمه ترگمان]باید یه کار داخلی باشه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The robbery was an inside job.
[ترجمه گوگل]سرقت یک کار داخلی بود [ترجمه ترگمان]سرقت یه کار داخلی بوده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. So, had done inside job job can be pulled change comprehensive job.
[ترجمه گوگل]بنابراین، در داخل کار انجام شده بود، می توان کار را تغییر داد [ترجمه ترگمان]بنابراین، کاری که در شغل شغلی انجام شده بود، می تواند یک شغل جامع را به همراه داشته باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• crime against a business or organization committed by an insider or with the help of an insider