insemination

/ˌɪnˌseməˈneɪʃn̩//ɪnˌsemɪˈneɪʃn̩/

معنی: کاشتن، ابستن کردن، تلقیح
معانی دیگر: کاشتن، ابستن کردن، تلقیح

جمله های نمونه

1. Both children were conceived by donor insemination .
[ترجمه گوگل]هر دو کودک با لقاح اهدایی حامله شدند
[ترجمه ترگمان]هر دو کودک توسط تلقیح شده لقاح مصنوعی انجام شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Lesbians who wished to become parents by artificial insemination found themselves pilloried by the media.
[ترجمه گوگل]لزبین هایی که می خواستند با لقاح مصنوعی پدر و مادر شوند، خود را تحت فشار رسانه ها قرار دادند
[ترجمه ترگمان]Lesbians که می خواستند از طریق لقاح مصنوعی به پدر و مادر تبدیل شوند، خود را توسط رسانه ها مورد استهزا قرار دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Only first conceptions as a result of artificial insemination were used for the analysis.
[ترجمه گوگل]تنها اولین تصورات در نتیجه لقاح مصنوعی برای تجزیه و تحلیل استفاده شد
[ترجمه ترگمان]تنها در برداشت اول به عنوان نتیجه لقاح مصنوعی برای آنالیز استفاده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Leaflets on HIV/AIDS, donor insemination and other topics are available.
[ترجمه گوگل]بروشورهایی درباره HIV/AIDS، تلقیح از اهداکنندگان و سایر موضوعات موجود است
[ترجمه ترگمان]اطلاعات مربوط به اچ آی وی \/ ایدز، تلقیح اهدایی و سایر موضوعات در دست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It was to do with artificial insemination, but everything about Spake just screams turkey and chicken-choker.
[ترجمه گوگل]این مربوط به لقاح مصنوعی بود، اما همه چیز در مورد اسپیک فقط بوقلمون و مرغ را فریاد می‌زند
[ترجمه ترگمان]این کار مربوط به insemination لقاح مصنوعی بود، اما همه چیز در مورد spake فقط صدای بوقلمون و choker بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Insemination was defined as successful if the woman did not menstruate when expected and subsequently had a positive pregnancy test result.
[ترجمه گوگل]اگر زن در زمان مورد انتظار قاعدگی نداشته باشد و متعاقباً نتیجه آزمایش حاملگی مثبت داشته باشد، تلقیح موفقیت آمیز تعریف می شود
[ترجمه ترگمان]insemination به عنوان یک موفقیت تعریف شد اگر آن زن زمانی که انتظار می رفت عمل نکند و متعاقبا نتیجه تست بارداری مثبت داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Producers use artificial insemination to fertilize the eggs. The turkeys grow quickly.
[ترجمه گوگل]تولیدکنندگان از لقاح مصنوعی برای بارور کردن تخمک ها استفاده می کنند بوقلمون ها به سرعت رشد می کنند
[ترجمه ترگمان]تولیدکنندگان از لقاح مصنوعی برای بارور کردن تخم استفاده می کنند بوقلمون ها به سرعت رشد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Research on artificial insemination and semen freezing and artificial hatching and starting in Grus vipio will promote the reproduction of the crane under artificial breeding.
[ترجمه گوگل]تحقیقات در مورد لقاح مصنوعی و انجماد مایع منی و جوجه ریزی مصنوعی و شروع در Grus vipio باعث افزایش تولید مثل جرثقیل تحت پرورش مصنوعی می شود
[ترجمه ترگمان]تحقیقات در مورد لقاح مصنوعی و semen مصنوعی و hatching مصنوعی و آغاز آن در Grus vipio، تولید مثل و زاد و ولد را به موجب زاد و ولد مصنوعی افزایش خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Sperm must be diluted and treated during artificial insemination and in vitro fertilization.
[ترجمه گوگل]اسپرم باید در طی لقاح مصنوعی و لقاح آزمایشگاهی رقیق و درمان شود
[ترجمه ترگمان]باید در طول لقاح مصنوعی و لقاح مصنوعی رقیق شود و درمان شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Even for an artificial insemination, at least the man must reach orgasm and ejaculate.
[ترجمه گوگل]حتی برای لقاح مصنوعی هم حداقل مرد باید به ارگاسم برسد و انزال کند
[ترجمه ترگمان]حتی برای یک لقاح مصنوعی، حداقل آن مرد باید به ارضا شدن و خروج من باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. AID or artificial insemination by a donor.
[ترجمه گوگل]AID یا لقاح مصنوعی توسط اهدا کننده
[ترجمه ترگمان]کمک یا تلقیح مصنوعی توسط یک اهدا کننده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Indirect insemination, as in the flour beetle, provides a third possible adaptive advantage.
[ترجمه گوگل]تلقیح غیر مستقیم، مانند سوسک آرد، سومین مزیت تطبیقی ​​ممکن را فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]تلقیح غیرمستقیم مانند سوسک آرد، یک مزیت سازگار سوم را فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Artificial insemination : Introduction of semen a female's vagina or cervix by means other than sexual intercourse.
[ترجمه گوگل]لقاح مصنوعی: وارد کردن مایع منی به واژن یا دهانه رحم زن به روشی غیر از رابطه جنسی
[ترجمه ترگمان]تلقیح مصنوعی: مقدمه منی که در رحم جنسی یک زن را نشان می دهد و یا دهانه رحم بوسیله دیگری غیر از آمیزش جنسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. To get the first hand information about insemination of the first generation seeder, penman does dynamic insemination experiment on field.
[ترجمه گوگل]برای به دست آوردن اطلاعات دست اول در مورد تلقیح بذر نسل اول، penman آزمایش تلقیح پویا را در مزرعه انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]برای بدست آوردن اطلاعات دست اول درباره لقاح در نسل اول، penman یک آزمایش لقاح مصنوعی روی زمین انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کاشتن (اسم)
implantation, insemination

ابستن کردن (اسم)
insemination

تلقیح (اسم)
insemination, inoculation, vaccination

انگلیسی به انگلیسی

• impregnation, injecting of sperm into the womb of a female; sowing of seeds; implanting of ideas

پیشنهاد کاربران

لقاح
وارد کردن منی به دستگاه تناسلی جنس مؤنت به منظور بارور کردن
insemination ( علوم پایۀ پزشکی )
واژه مصوب: تلقیح
تعریف: قرارگیری مایع منی در زهراه یا گردن زهدان ( cervix )
تلقیح مصنوعی

بپرس