insecurity

/ˌɪnsɪˈkjʊrəti//ˌɪnsɪˈkjʊərɪti/

معنی: نا امنی، تزلزل
معانی دیگر: سستی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: insecurities
(1) تعریف: the condition or quality of having insufficient protection or not being safe.

- After the terrorist attack, the insecurity of US borders became an urgent issue.
[ترجمه گوگل] پس از این حمله تروریستی، ناامنی مرزهای آمریکا به موضوعی فوری تبدیل شد
[ترجمه ترگمان] پس از این حمله تروریستی، ناامنی مرزه ای ایالات متحده به یک مساله فوری تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The military build-up on the part of its eastern neighbor increased the sense of insecurity in the small country.
[ترجمه گوگل] افزایش نظامی از سوی همسایه شرقی احساس ناامنی را در این کشور کوچک افزایش داد
[ترجمه ترگمان] ساخت نظامی در بخشی از همسایه شرقی این کشور حس ناامنی در این کشور کوچک را افزایش داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: lack of confidence in oneself or one's relationships; doubt; uncertainty.
متضاد: confidence, security, self-assurance

(3) تعریف: the condition or quality of being insecure; shakiness; instability.

جمله های نمونه

1. to live in insecurity
در عدم تامین زندگی کردن

2. You're projecting your insecurity onto me.
[ترجمه گوگل]تو داری ناامنی خودت رو به من القا میکنی
[ترجمه ترگمان] داری insecurity رو به من نشون میدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Aggression is often a camouflage for insecurity.
[ترجمه گوگل]پرخاشگری اغلب استتار ناامنی است
[ترجمه ترگمان]پرخاش، اغلب یک استتار برای ناامنی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The prime minister spoke of the general insecurity in the country.
[ترجمه گوگل]نخست وزیر از ناامنی عمومی در کشور صحبت کرد
[ترجمه ترگمان]نخست وزیر از ناامنی عمومی در کشور سخن گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She is assailed by self-doubt and emotional insecurity.
[ترجمه گوگل]او توسط شک به خود و ناامنی عاطفی مورد حمله قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]او به خاطر عدم اعتماد به نفس و احساس ناامنی عاطفی مورد حمله قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They trade on people's insecurity to sell them insurance.
[ترجمه گوگل]با ناامنی مردم معامله می کنند تا به آنها بیمه بفروشند
[ترجمه ترگمان]آن ها با عدم امنیت مردم معامله می کنند تا آن ها را بیمه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Job insecurity is making presenteeism increasingly common.
[ترجمه گوگل]ناامنی شغلی باعث شده است که حضور در حال حاضر به طور فزاینده ای رایج شود
[ترجمه ترگمان]ناامنی شغلی به طور فزاینده ای رایج شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His flippancy conceals a deep insecurity.
[ترجمه گوگل]ناامنی او یک ناامنی عمیق را پنهان می کند
[ترجمه ترگمان] flippancy، یه تزلزل عمیق رو مخفی می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She is always assailed by self-doubt and emotional insecurity.
[ترجمه گوگل]او همیشه توسط شک و تردید به خود و احساس ناامنی مورد حمله قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]او همیشه به خاطر عدم اعتماد به نفس و احساس ناامنی عاطفی مورد حمله قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Psychotherapy helped him to shed some of his insecurity/inhibitions.
[ترجمه گوگل]روان درمانی به او کمک کرد تا برخی از ناامنی/بازداری هایش را کنار بگذارد
[ترجمه ترگمان]روان درمانی به او کمک کرد تا برخی از ناامنی \/ inhibitions خود را کاهش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Her sarcasm is a mask for her insecurity.
[ترجمه گوگل]کنایه او نقابی برای ناامنی اوست
[ترجمه ترگمان] sarcasm یه ماسک برای عدم امنیت اون هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He was tormented by feelings of insecurity.
[ترجمه گوگل]او از احساس ناامنی رنج می برد
[ترجمه ترگمان] اون بخاطر احساس ناامنی آزار دهنده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Many believe it was his shyness and insecurity which let him down.
[ترجمه گوگل]بسیاری معتقدند این خجالتی بودن و ناامنی او بود که او را ناامید کرد
[ترجمه ترگمان]بسیاری بر این باورند که این ترس و ناامنی او بود که او را به حال خود رها کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The second is the feeling of insecurity in the workplace as companies try to compete in the global market.
[ترجمه گوگل]دوم احساس ناامنی در محل کار است زیرا شرکت ها سعی می کنند در بازار جهانی رقابت کنند
[ترجمه ترگمان]دوم، احساس ناامنی در محل کار است چرا که شرکت ها سعی در رقابت در بازار جهانی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Insecurity might creep in.
[ترجمه گوگل]ناامنی ممکن است به داخل خزش کند
[ترجمه ترگمان]Insecurity ممکن است به درون نفوذ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نا امنی (اسم)
incertitude, insecurity

تزلزل (اسم)
shake, insecurity

انگلیسی به انگلیسی

• lack of self-confidence; fearfulness, anxiety; riskiness; lack of stability

پیشنهاد کاربران

۱. ناامنی. نا ایمنی. عدم امنیت ۲. سستی. بی ثباتی. نا استواری ۳. عدم اطمینان. عدم تامین ۴. بی اعتمادی به نفس. نگرانی. تزلزل
مثال:
After the terrorist attack, the insecurity of US borders became an urgent issue.
...
[مشاهده متن کامل]

بعد از این حمله تروریستی، ناامنی {و بی ثباتی} مرزهای ایالات متحده به یک موضوع فوری تبدیل شد.

نقطه ضعف
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : insecurity
✅️ صفت ( adjective ) : insecure
✅️ قید ( adverb ) : insecurely
احساس ضعف و آسیب پذیری
insecurity یک حس نهادی و درونی در یک فرد می باشد
عدم امنیت شغلی
• عدم اعتماد به نفس
• ترس
• تزلزل / عدم ثبات
نداشتن اعتماد بنفس در ارتباط با دیگران
ضعف
عدم اطمینان. بی اعتمادی. نگرانی. دلواپسی
ناامنی

بپرس