• (1)تعریف: the group of very small invertebrate animals that have segmented bodies, three pairs of legs, and usu. wings. • مشابه: bug
• (2)تعریف: any similar animal, such as a spider. • مشابه: bug
• (3)تعریف: a contemptible person.
جمله های نمونه
1. an insect bite
گزیدگی حشره
2. an insect simulating a leaf
حشره ای که خود را همگون برگ می کند (به صورت برگ درمی آورد)
3. an insect that was extruding its proboscis
حشره ای که خرطومچه ی خود را بیرون داده بود
4. a perennial insect
حشره ی چند سال زی
5. a winged insect
حشره ی بال دار
6. an ambiguous insect
حشره ی چند رده
7. an innocuous insect
حشره ی بی آزار
8. she caught the insect by inverting her cup on it
او فنجان خود را روی حشره دمرو کرد و آن را گرفت.
9. the ant is a social insect
مور یک حشره ی گروه زی است.
10. the larval stage of an insect
گامه (مرحله)ی لیسه ای یک حشره
11. the larval state of this insect
مرحله ی لیسه بودن این حشره
12. sticky hairs on the leaf's surface trap the insect
تارهای چسبناک روی برگ،حشره را گیر می اندازد.
13. a sticky substance excretes from the belly of this insect
ماده ی چسبنده ای از شکم این حشره برون می تراود.
14. The little boy caught the insect by inverting her cup over it.
[ترجمه sahar] . پسر کوچک با برگرداندن جام خود بر روی آن ، حشره را گرفت.
|
[ترجمه ساریناانصاری] پسر کوچک حشره را با برگرداندن فنجانش روی آن گیر انداخت ( صفت her اشتباست! )
|
[ترجمه گوگل]پسر کوچک حشره را با برگرداندن فنجانش روی آن گرفت [ترجمه ترگمان]پسر کوچک حشره ای را که در inverting جای داشت گیر انداخت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. She scratched at the insect bites on her arm.
[ترجمه امیر حسین] نیش حشره بازوی او را خراش داد.
|
[ترجمه گوگل]او از نیش حشرات روی بازویش خراشید [ترجمه ترگمان]او نیش حشرات را روی بازویش خراش داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. He instanced the fly as dirty insect.
[ترجمه گوگل]او مگس را به عنوان حشره کثیف مثال زد [ترجمه ترگمان]نام آن حشره کثیف را نام برد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. Feathers initially developed from insect scales.
[ترجمه گوگل]پرها در ابتدا از پوسته های حشرات ایجاد شدند [ترجمه ترگمان]Feathers ابتدا از مقیاس های حشرات توسعه یافت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
18. They classed this insect under the Coleoptera.
[ترجمه گوگل]آنها این حشره را تحت عنوان Coleoptera طبقه بندی کردند [ترجمه ترگمان]اونا این حشره رو زیر the قرار دادن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
19. Do you think butterfly is a type of insect?
[ترجمه گوگل]به نظر شما پروانه نوعی حشره است؟ [ترجمه ترگمان]آیا فکر می کنید که پروانه نوعی حشره است؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
20. She was covered in insect bites.
[ترجمه گوگل]او پوشیده از نیش حشرات بود [ترجمه ترگمان]او از نیش حشرات پوشیده شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
21. Why did you stamp on that insect?
[ترجمه گوگل]چرا روی آن حشره مهر زدی؟ [ترجمه ترگمان]چرا اون حشره رو زدی؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
حشره (اسم)
bug, insect
کرم خوراک (اسم)
insect
کرم ریز (اسم)
insect, mite
کارتنه (اسم)
spider, insect
جمنده (اسم)
insect
تخصصی
[نساجی] حشره
انگلیسی به انگلیسی
• member of a group of very small invertebrate animals having segmented bodies and three pairs of legs, bug; very small animal which resembles an insect (i.e. spider); unimportant person an insect is a small creature with six legs and usually wings. ants, flies, and butterflies are all insects.
پیشنهاد کاربران
insect: حشره
insect ( n ) ( ɪnsɛkt ) =any small creature with six legs and a body divided into three parts