insanity

/ˌɪnˈsænəti//ɪnˈsænɪti/

معنی: خبط دماغ، دیوانگی، جنون
معانی دیگر: (حقوق) عدم صلاحیت عقلانی (موقت یا دایم)، حماقت، بی عقلی، نامعقول بودن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: insanities
(1) تعریف: persistent or permanent mental disorder or derangement.
مترادف: craziness, dementia, derangement, lunacy, madness
متضاد: sanity
مشابه: frenzy, fugue, hysteria, mania, monomania, neurosis, paranoia, psychosis, schizophrenia

(2) تعریف: in law, a mental condition so disordered that the afflicted person is considered incompetent to engage in contracts or similar matters, or that he or she may be committed to an institution.

(3) تعریف: in many legal jurisdictions, a mental condition so disordered that the afflicted person is not considered able to understand the nature of a criminal act with which he or she has been charged.

(4) تعریف: exceptional foolishness or senselessness, or an act or situation showing this quality.
مترادف: craziness, idiocy, lunacy, madness, senselessness
متضاد: sanity
مشابه: absurdity, folly, inanity, malady, nonsense, stupidity

جمله های نمونه

1. the insanity of king lear
دیوانگی شاه لیر

2. he pleaded insanity in extenuation of his crime
او برای کاهش جرم خود ادعای دیوانگی کرد.

3. he pleaded insanity in the hope of getting a shorter prison term
او به امید تخفیف مدت زندان خود ادعای دیوانگی کرد.

4. by reason of insanity
به خاطر جنون

5. his plea of insanity was rejected
دادخواست دیوانگی او رد شد.

6. an excitement which bordered on insanity
هیجانی که به سرحد جنون رسید

7. i failed to ram home the insanity of war
موفق نشدم که دیوانگی جنگ را(به آنها) بفهمانم.

8. in his defense he alleged temporary insanity
در دفاع از خود مدعی شد که دچار جنون موقت شده است.

9. war is the worst kind of insanity
جنگ بدترین نوع دیوانگی است.

10. This kind of risk borders on insanity.
[ترجمه Avin] اینطور ریسک کردن دیوانگی است
|
[ترجمه گوگل]این نوع خطر به جنون محدود می شود
[ترجمه ترگمان]این نوع خطر مربوط به جنون است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It would be sheer insanity to attempt the trip in such bad weather.
[ترجمه گوگل]انجام این سفر در چنین آب و هوای بدی دیوانگی محض است
[ترجمه ترگمان]برای سفر در چنین هوای بد، دیوانگی محض است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The accused beat the rap by pleading temporary insanity.
[ترجمه گوگل]متهم با ادعای جنون موقت، رپ را کتک زد
[ترجمه ترگمان]متهم با توسل به جنون موقت، این رپ را مورد ضرب و شتم قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The defence pleaded insanity, but the defendant was found guilty and sentenced.
[ترجمه گوگل]دفاعیات اعتراف به جنون کردند، اما متهم مجرم شناخته شد و محکوم شد
[ترجمه ترگمان]این دفاع ادعای جنون کرد، اما متهم گناهکار شناخته شد و محکوم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Can't they see the insanity of dumping radioactive waste in the sea?
[ترجمه گوگل]آیا آنها نمی توانند جنون ریختن زباله های رادیواکتیو در دریا را ببینند؟
[ترجمه ترگمان]آیا ممکن است جنون dumping رادیواکتیو در دریا را ببینند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The legal concept of insanity is of a different nature from the medical.
[ترجمه گوگل]مفهوم حقوقی جنون ماهیتی متفاوت از مفهوم پزشکی دارد
[ترجمه ترگمان]مفهوم قانونی جنون، ماهیت متفاوتی از پزشکی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خبط دماغ (اسم)
alienation, insanity, idiocy

دیوانگی (اسم)
derangement, frenzy, insanity, dementia, amok, madness, craziness, mania, amuck, distraction, rage, craze, rave, lunacy, delirium, furor, phrensy

جنون (اسم)
insanity, dementia, lunacy, psychosis

تخصصی

[روانپزشکی] جنون. "متاسفانه این واژه معنی تکنیکی در قانون و طب ندارد و توسط دادگاه ها و قانون گذارها بدون تبعیض برای یکی از دو منظور زیر مورد استفاده قرار می گیرد. هر نوع یا درجه از نقص عقلانی یا بیماری روان. نقص عقلانی یا بیماری روانی به درجه ای که مستلزم پی آمد های قانونی باشد.جنون را اختلال روانی بعلت بیماری، مشخص با گسستگی کم و بیش طولانی از سبک تفکر، احساس و عمل معمول شخص.

انگلیسی به انگلیسی

• madness, craziness, lunacy, mental derangement; extreme foolishness, foolhardiness

پیشنهاد کاربران

۱. دیوانگی ۲. ( حقوقی ) جنون ۳. حماقت
مثال:
there was a strain of insanity in the family
در خانواده یک رگه از جنون و دیوانگی وجود داشت.
دیوانگی
در مباحثِ آکادمیک یعنی:
قطع ارتباط بین واقعیت و خیال
Interrupted reality testing
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : insanity
✅️ صفت ( adjective ) : insane
✅️ قید ( adverb ) : insanely
بی خردی
دیوانه بازی
دیوانه
ساده لوحی

حقوق:جنون

بپرس