صفت ( adjective )
مشتقات: insanely (adv.), insaneness (n.)
مشتقات: insanely (adv.), insaneness (n.)
• (1) تعریف: having a disabling mental disease; crazy; mad.
• مترادف: crazy, demented, deranged, lunatic, mad
• متضاد: sane
• مشابه: batty, berserk, cracked, crazed, daft, loco, loony, maniacal, manic, mental, nutty, psycho, schizoid, schizophrenic, touched, unbalanced, unsound
• مترادف: crazy, demented, deranged, lunatic, mad
• متضاد: sane
• مشابه: batty, berserk, cracked, crazed, daft, loco, loony, maniacal, manic, mental, nutty, psycho, schizoid, schizophrenic, touched, unbalanced, unsound
- The person who committed this crime had to be insane.
[ترجمه A.A] شخصی که مرتکب این جرمشده است باید دیوانه باشه|
[ترجمه بهنام] کسی که این جرم را مرتکب شده باید دیوانه باشد.|
[ترجمه محمد شفیعی] شخصی که مرتکب این جرم شد باید دیوانه میبود|
[ترجمه گوگل] شخصی که این جنایت را مرتکب شده بود باید دیوانه بود[ترجمه ترگمان] کسی که این جنایت رو مرتکب شده باید دیوونه باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He began to have delusions and feared he was going insane.
[ترجمه A.A] او شروع کرد توهم بزنه و ترسیده بود، او دیوانه شده بود|
[ترجمه بهنام] اودچار توهم می شدو نگران بود که دارد دیوانه میشود.|
[ترجمه گوگل] او شروع به هذیان کرد و می ترسید که دیوانه شود[ترجمه ترگمان] کم کم دچار توهم شد و می ترسید که او دیوانه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: typical of or associated with people who have such a disease.
• مترادف: crazy, demented, deranged, lunatic, mad
• متضاد: rational
• مشابه: batty, buggy, crazed, cuckoo, daffy, daft, haywire, loony, maniacal, manic, mental, meshuga, nutty, schizoid, schizophrenic, screwy, unsound
• مترادف: crazy, demented, deranged, lunatic, mad
• متضاد: rational
• مشابه: batty, buggy, crazed, cuckoo, daffy, daft, haywire, loony, maniacal, manic, mental, meshuga, nutty, schizoid, schizophrenic, screwy, unsound
- an insane grin
[ترجمه گوگل] یک پوزخند دیوانه کننده
[ترجمه ترگمان] لبخند جنون آمیزی بر لب داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] لبخند جنون آمیزی بر لب داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: for, or used by, insane persons, as an institution.
• مترادف: lunatic
• مشابه: loony
• مترادف: lunatic
• مشابه: loony
- The old hospital was turned into an insane asylum.
[ترجمه گوگل] بیمارستان قدیمی به یک دیوانه خانه تبدیل شد
[ترجمه ترگمان] بیمارستان قدیمی تبدیل به یک آسایشگاه روانی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بیمارستان قدیمی تبدیل به یک آسایشگاه روانی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: exceptionally foolish or senseless.
• مترادف: crazy, daft, loony, mad, wacky, wild
• متضاد: sane
• مشابه: absurd, balmy, batty, berserk, bizarre, crackpot, daffy, dumb, foolish, half-baked, harebrained, idiotic, loco, lunatic, maniacal, mental, nutty, ridiculous, screwy, senseless, unbalanced, unreasonable, unsound, zany
• مترادف: crazy, daft, loony, mad, wacky, wild
• متضاد: sane
• مشابه: absurd, balmy, batty, berserk, bizarre, crackpot, daffy, dumb, foolish, half-baked, harebrained, idiotic, loco, lunatic, maniacal, mental, nutty, ridiculous, screwy, senseless, unbalanced, unreasonable, unsound, zany
- an insane scheme
[ترجمه گوگل] یک نقشه دیوانه کننده
[ترجمه ترگمان] یه نقشه احمقانه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] یه نقشه احمقانه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید