insane

/ˌɪnˈseɪn//ɪnˈseɪn/

معنی: مجنون، مجنون، دیوانه، احمقانه، بی عقل
معانی دیگر: دیوانگی، احمق، نامعقول، بی عقلانه، به طور نامعقول

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: insanely (adv.), insaneness (n.)
(1) تعریف: having a disabling mental disease; crazy; mad.
مترادف: crazy, demented, deranged, lunatic, mad
متضاد: sane
مشابه: batty, berserk, cracked, crazed, daft, loco, loony, maniacal, manic, mental, nutty, psycho, schizoid, schizophrenic, touched, unbalanced, unsound

- The person who committed this crime had to be insane.
[ترجمه A.A] شخصی که مرتکب این جرمشده است باید دیوانه باشه
|
[ترجمه بهنام] کسی که این جرم را مرتکب شده باید دیوانه باشد.
|
[ترجمه محمد شفیعی] شخصی که مرتکب این جرم شد باید دیوانه میبود
|
[ترجمه گوگل] شخصی که این جنایت را مرتکب شده بود باید دیوانه بود
[ترجمه ترگمان] کسی که این جنایت رو مرتکب شده باید دیوونه باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He began to have delusions and feared he was going insane.
[ترجمه A.A] او شروع کرد توهم بزنه و ترسیده بود، او دیوانه شده بود
|
[ترجمه بهنام] اودچار توهم می شدو نگران بود که دارد دیوانه میشود.
|
[ترجمه گوگل] او شروع به هذیان کرد و می ترسید که دیوانه شود
[ترجمه ترگمان] کم کم دچار توهم شد و می ترسید که او دیوانه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: typical of or associated with people who have such a disease.
مترادف: crazy, demented, deranged, lunatic, mad
متضاد: rational
مشابه: batty, buggy, crazed, cuckoo, daffy, daft, haywire, loony, maniacal, manic, mental, meshuga, nutty, schizoid, schizophrenic, screwy, unsound

- an insane grin
[ترجمه گوگل] یک پوزخند دیوانه کننده
[ترجمه ترگمان] لبخند جنون آمیزی بر لب داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: for, or used by, insane persons, as an institution.
مترادف: lunatic
مشابه: loony

- The old hospital was turned into an insane asylum.
[ترجمه گوگل] بیمارستان قدیمی به یک دیوانه خانه تبدیل شد
[ترجمه ترگمان] بیمارستان قدیمی تبدیل به یک آسایشگاه روانی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: exceptionally foolish or senseless.
مترادف: crazy, daft, loony, mad, wacky, wild
متضاد: sane
مشابه: absurd, balmy, batty, berserk, bizarre, crackpot, daffy, dumb, foolish, half-baked, harebrained, idiotic, loco, lunatic, maniacal, mental, nutty, ridiculous, screwy, senseless, unbalanced, unreasonable, unsound, zany

- an insane scheme
[ترجمه گوگل] یک نقشه دیوانه کننده
[ترجمه ترگمان] یه نقشه احمقانه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. an insane asylum
دیوانه خانه،تیمارستان،دارالمجانین

2. to drive insane
دیوانه کردن

3. to go insane
دیوانه شدن

4. the disconnected writings of an insane man
نوشته های دری وری مردی دیوانه

5. to sell the house at half price is absolutely insane
فروش خانه به نصف قیمت دیوانگی محض است.

6. An insane person is unaccountable for his actions.
[ترجمه گوگل]یک فرد دیوانه نسبت به اعمال خود پاسخگو نیست
[ترجمه ترگمان]یک شخص دیوانه برای اعمال او غیرقابل توضیح است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Only an insane person could perpetrate such a horrible crime.
[ترجمه گوگل]فقط یک فرد دیوانه می تواند چنین جنایت وحشتناکی را مرتکب شود
[ترجمه ترگمان]فقط یک آدم دیوانه می تواند چنین جنایتی را مرتکب شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He later became insane and was confined to an asylum.
[ترجمه ساغر] او بعدها دیوانه شد و به یک تیمارستان محدود شد
|
[ترجمه گوگل]او بعداً دیوانه شد و در یک آسایشگاه محبوس شد
[ترجمه ترگمان]او بعدها دیوانه شد و به یک پرورشگاه محدود شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Are you insane crazy out of your mind?
[ترجمه گوگل]آیا شما دیوانه از ذهن خود خارج شده اید؟
[ترجمه ترگمان]دیوونه شدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You're driving me nearly insane with that noise.
[ترجمه گوگل]با این صدا تقریباً مرا دیوانه می کنی
[ترجمه ترگمان]تو داری منو دیوونه می کنی با این صدا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The accused has been certified insane/certified to be insane.
[ترجمه گوگل]متهم دیوانه است/مجنون بودن متهم تایید شده است
[ترجمه ترگمان]این متهم به جنون رسیده و تایید کرده است که دیوانه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The whole idea is quite insane.
[ترجمه 🌙] کل ایده کاملا احمقانه است.
|
[ترجمه ساغر] تمام ایده کاملاً دیوانه کننده است
|
[ترجمه گوگل]کل ایده کاملا دیوانه کننده است
[ترجمه ترگمان] کل این ایده کاملا دیوونگیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He was declared insane and ordered to be detained in a mental hospital at Her Majesty's pleasure.
[ترجمه گوگل]او را مجنون اعلام کردند و دستور دادند که در یک بیمارستان روانی به رضایت اعلیحضرت نگهداری شود
[ترجمه ترگمان]او را دیوانه اعلام کردند و دستور دادند که در یک بیمارستان روانی با لذت اعلیحضرت بازداشت شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Grief drove her insane.
[ترجمه گوگل]اندوه او را دیوانه کرد
[ترجمه ترگمان]اندوه او را دیوانه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مجنون (اسم)
insane, lunatic, crazy, maniac

مجنون (صفت)
mad, nuts, amok, insane, demented, lunatic, loco, crazy, maniac

دیوانه (صفت)
mad, nuts, moony, insane, demented, lunatic, crazy, gaga, natural, batty, nut, frenetic, phrenetic, fanatic, fanatical, cuckoo, fey, hare-brained, loony, luny, mad-brained, manic, mooney, moonstruck, nutty

احمقانه (صفت)
senseless, silly, juvenile, insane, childish, puerile, potty, infatuated, doltish, highland, spooney, spoony

بی عقل (صفت)
insane, unmeaning, frantic, injudicious

تخصصی

[حقوق] مجنون، دیوانه

انگلیسی به انگلیسی

• mentally ill, mad, crazy; senseless, foolish
someone who is insane is mad.
you can also describe someone as insane when they behave very foolishly.

پیشنهاد کاربران

This word is used to describe something that is extremely unbelievable, shocking, or irrational. It emphasizes the intensity or extremeness of a situation or event.
صفت
چیزی که بسیار غیرقابل باور، تکان دهنده یا غیرمنطقی است.
...
[مشاهده متن کامل]

بر شدت یا شدید بودن یک موقعیت یا رویداد تأکید می کند.
*************************************************************************************************************
مثال؛
For example, “The roller coaster at the amusement park was insane! It went upside down and looped around. ”
A person might say, “The amount of food they served at the buffet was insane. I couldn’t finish it all. ”
In a conversation about a wild party, someone might exclaim, “The music was so loud and the dancing was insane!”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-extremely/
بیمار ذهنی - بیمار روانی
دیونه
مجنون وار
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : insanity
✅️ صفت ( adjective ) : insane
✅️ قید ( adverb ) : insanely
۱ - دیوانه
۲ - دیوانگی
What a insane idea!
چه ایده ی دیوونه کننده ای!
You insane!
تو دیوونه ای!
پُرشیدا
adjective - mainly US informal :
1 - کاملا احمقانه یا دیوانه کننده ( به طوری که ایجاد خطر کند. )
به عنوان مثال :
The whole idea sounds absolutely insane to me
2 - هولناک
ترسناک
خطرناک
به عنوان مثال :
the most insane lightning caught on camera
منابع• https://www.ldoceonline.com/dictionary/insane• https://www.macmillandictionary.com/dictionary/british/insane
عالی ، محشر
crazy
mad
دیوانه، مجنون
دیوانه کننده، دیوانه وار، جنون آمیز
مجنونانه
عصبی
غیر معقول
دیوانه وار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس