صفت ( adjective )
مشتقات: inopportunely (adv.), inopportuneness (n.), inopportunity (n.)
مشتقات: inopportunely (adv.), inopportuneness (n.), inopportunity (n.)
• : تعریف: occurring at an undesirable or unreasonable time.
• متضاد: opportune
• مشابه: inconvenient
• متضاد: opportune
• مشابه: inconvenient
- His request for a raise was inopportune as his boss was worried about business falling off.
[ترجمه شان] هنگامی که رییس او نگران سقوط کسب و کار ش بود، درخواست او برای ارتقاءبی مورد بود.|
[ترجمه گوگل] درخواست او برای افزایش حقوق نامناسب بود، زیرا رئیسش نگران سقوط تجارت بود[ترجمه ترگمان] درخواست او برای بلند کردن، هنگامی که رئیسش نگران سقوط تجارت بود، نامناسب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید