inoculated

جمله های نمونه

1. they inoculated rats with bacteria
موش را با ترکیزه (باکتری) مایه کوبی کردند.

انگلیسی به انگلیسی

• immunized, vaccinated, having been injected with a microorganism or virus

پیشنهاد کاربران

جهش یافته
مقاوم . ایمن
آغشته شده
وارد کردن باکتری به محیط ( خاک شناسی )
plants inoculated with PGP Bacteria accumulate greater amounts of heavy metals

واکسینه شدن، مقاوم شدن در برابر بیماری به وسیله عامل بیماری تضعیف شده

بپرس