• (1)تعریف: to inject or otherwise infect (a person or animal) with a virus or microorganism, esp. in order to create immunity to a disease.
• (2)تعریف: to inject or transfer (viruses or microorganisms) into a nutrient material in which they can grow, such as a body.
• (3)تعریف: to implant beliefs or ideas in (a person).
جمله های نمونه
1. we inoculate children against smallpox
کودکان را در برابر آبله مایه کوبی می کنیم.
2. parents who were trying to inoculate their children with their own ideas
والدینی که می کوشیدند باورهای خود را به بچه های خود تلقین کنند
3. His dogs were inoculated against rabies.
[ترجمه Imparisa] سگ های او در برابر هاری مقاوم شده بودند، ( واکسینه شده بودند )
|
[ترجمه پریسا] سگ های او در برابر هاری واکسینه شده بودند
|
[ترجمه گوگل]سگ های او در برابر بیماری هاری تلقیح شده بودند [ترجمه ترگمان]سگ های او به هاری مبتلا شده بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. She was inoculated with an anticold vaccine.
[ترجمه گوگل]او با یک واکسن ضد سرماخوردگی تلقیح شد [ترجمه ترگمان] اون واکسن یه واکسن anticold رو زده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. My children have been inoculated against polio.
[ترجمه گوگل]فرزندان من در برابر فلج اطفال تلقیح شده اند [ترجمه ترگمان]بچه های من علیه فلج اطفال واکسینه شده اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. All the children had been inoculated against hepatitis.
[ترجمه گوگل]همه بچه ها علیه هپاتیت تلقیح شده بودند [ترجمه ترگمان]همه بچه ها در برابر هپاتیت تلقیح شده بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. A corps of doctors arrived to inoculate the recruits.
[ترجمه گوگل]گروهی از پزشکان برای تلقیح افراد استخدام شده وارد شدند [ترجمه ترگمان]یک گردان از پزشک ها به inoculate رسیدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. She had been inoculated April 21 with the Cutter vaccine, along with almost four-hundred Clearwater County first-and second graders.
[ترجمه گوگل]او در 21 آوریل با واکسن کاتر همراه با تقریباً چهارصد دانشآموز کلاس اول و دوم شهرستان کلیرواتر تلقیح شده بود [ترجمه ترگمان]او در روز ۲۱ آوریل با واکسن Cutter به همراه حدود چهار صد و دانش آموزان کلاس اول و کلاس دوم تلقیح شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. And Isle of Muck had inoculated his tenants against the smallpox at a cost of two shillings and sixpence per head.
[ترجمه گوگل]و جزیره ماک مستاجران خود را با هزینه هر سر دو شیلینگ و شش پنس در برابر آبله تلقیح کرده بود [ترجمه ترگمان]و جزیره of tenants را در برابر آبله به قیمت دو شیلینگ و شش پنی در هر راس تلقیح کرده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. To be sure, scientists have created disease by inoculating animals with brain tissue from infected animals.
[ترجمه گوگل]مطمئناً دانشمندان با تلقیح بافت مغز حیوانات آلوده به حیوانات، بیماری ایجاد کرده اند [ترجمه ترگمان]برای اطمینان، دانشمندان بیماری را با مایه کوبی حیوانات با بافت مغز از حیوانات آلوده ایجاد کرده اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. His dark throat lay inoculated beneath that hollow of wrinkled skin.
[ترجمه گوگل]گلوی تیره اش زیر آن حفره پوست چروکیده تلقیح شده بود [ترجمه ترگمان]گلوی سیاهش در زیر آن پوست پرچین و چروک افتاده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. By mid-November 1953 plans were in place to start inoculating children on February 195
[ترجمه گوگل]در اواسط نوامبر 1953، برنامههایی برای شروع تلقیح کودکان در فوریه 195 انجام شد [ترجمه ترگمان]در اواسط نوامبر ۱۹۵۳ برنامه های خود را برای مایه کوبی کردن کودکان در روز ۱۹۵ فوریه آغاز کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Net fluid transport was measured 18 hours after inoculating the intestine with the bacterial strain.
[ترجمه گوگل]انتقال مایع خالص 18 ساعت پس از تلقیح روده با سویه باکتریایی اندازه گیری شد [ترجمه ترگمان]انتقال مایع خالص ۱۸ ساعت پس از مایه کوبی کردن روده با فشار باکتریایی اندازه گیری شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Still, the day after the announcement in Ann Arbor, communities started inoculating children.
[ترجمه گوگل]با این حال، یک روز پس از اعلام این خبر در آن آربر، جوامع شروع به تلقیح کودکان کردند [ترجمه ترگمان]با این حال، روز بعد از اعلام آن Arbor، جوامع شروع به مایه کوبی کردن کودکان کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• introduce a virus or microorganism into a person or animal to create immunity to a disease, immunize; introduce microorganisms into a culture medium; instill or implant beliefs or ideas if you are inoculated against a disease, you are injected with a weak form of the disease as a way of being protected against it.
واکسینه کردن – We inoculate children against smallpox – His dogs were inoculated against rabies – All the children have been inoculated against polio
ایجاد ایمنی با خود بیماری ( ضعیف شده ) مثل واکسیناسیون
تلقیح - تلقیح کردن
ایمن سازی
دوستان گرامی واژه inoculation چیزی شبیه به ولی متفاوت از واکسیناسیون است، برای ترجمه کردن می توانید آنچه دیگر زبانها می کنند بکنید یعنی وام گرفتن ریشه، بنابراین اینُکولانیدن را از inoculate می سازیم وسپس اینُکولانش را ازش می سازیم و برای ترجمه کردن inoculation بکار می بریمش. ... [مشاهده متن کامل]
معنا؛ حفاطت کردن کسی از مبتلا شدن به بیماری ای با تزریق کردن عامل بیماریزای کمخطر یا ضعیف