innumerable

/ˌɪˈnuːmərəbl̩//ɪˈnjuːmərəbl̩/

معنی: بی شمار، بی حد و حصر، متعدد، غیر قابل شمارش
معانی دیگر: شمارش ناپذیر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: innumerably (adv.), innumerability (n.)
(1) تعریف: very many.
متضاد: few
مشابه: legion, numerous

- He'd had innumerable injuries during his career in football but none as serious as this.
[ترجمه گوگل] او در طول دوران حرفه‌ای‌اش در فوتبال صدمات بیشماری داشت، اما هیچ کدام به این جدیت نبود
[ترجمه ترگمان] در طول زندگی اش در فوتبال، جراحات بی شمار داشت، اما به اندازه این مساله جدی نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: so many as to be impossible to count; countless.
متضاد: numberable, numerable
مشابه: endless, without number

جمله های نمونه

1. The innumerable stars in the sky are too far from us.
[ترجمه گوگل]ستارگان بی شمار در آسمان از ما بسیار دور هستند
[ترجمه ترگمان]ستاره های بی شمار آسمان خیلی از ما دور هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He has invented innumerable excuses, told endless lies.
[ترجمه گوگل]او بهانه های بی شماری ابداع کرده، دروغ های بی پایان گفته است
[ترجمه ترگمان]او دلایل بی شمار را اختراع کرده و دروغ های بی پایان گفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The project has been delayed by innumerable problems.
[ترجمه گوگل]این پروژه به دلیل مشکلات بی شماری به تعویق افتاده است
[ترجمه ترگمان]این پروژه با مشکلات بی شماری به تاخیر افتاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Technological innovations have brought innumerable benefits.
[ترجمه گوگل]نوآوری های تکنولوژیکی مزایای بی شماری را به همراه داشته است
[ترجمه ترگمان]نوآوری های تکنولوژیکی مزایای بی شماری را به ارمغان آورده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Innumerable books have been written on the subject.
[ترجمه گوگل]کتاب های بیشماری در این زمینه نوشته شده است
[ترجمه ترگمان]کتاب های Innumerable روی این موضوع نوشته شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The task was beset by innumerable difficulties.
[ترجمه گوگل]این کار با مشکلات بیشماری همراه بود
[ترجمه ترگمان]این کار با مشکلات بی شماری روبرو شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There are innumerable girls from Shishu Bhawans who are now well settled, with happy families of their own.
[ترجمه گوگل]تعداد بیشماری از دختران اهل شیشو بهاوان وجود دارند که اکنون به خوبی مستقر هستند و خانواده های شادی دارند
[ترجمه ترگمان]دخترهای بی شماری هستند که حالا با خانواده های خوشبخت و خوشبخت زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It becomes the subject of innumerable short stories and songs, of films that reduce their audiences to tears.
[ترجمه گوگل]موضوع داستان‌ها و آهنگ‌های بی‌شماری می‌شود، فیلم‌هایی که اشک تماشاگران را در می‌آورند
[ترجمه ترگمان]این موضوع، موضوع داستان های کوتاه و ترانه های کوتاه و فیلم هایی است که مخاطبان خود را به گریه می اندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He also addressed innumerable public meetings and spent two memorable week ends at Oxford.
[ترجمه گوگل]او همچنین در جلسات عمومی بیشماری سخنرانی کرد و دو هفته به یاد ماندنی را در آکسفورد گذراند
[ترجمه ترگمان]او همچنین جلسات عمومی بی شماری را مورد خطاب قرار داد و دو هفته فراموش نشدنی را در آکسفورد گذراند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Innumerable kings lie tucked away here under these jagged tablets of black fudge.
[ترجمه گوگل]پادشاهان بیشماری اینجا زیر این لوح های دندانه دار از فاج سیاه دراز کشیده اند
[ترجمه ترگمان]پادشاهان Innumerable در زیر این قرص های ناهموار و ناهموار این جا قرار گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We have to move innumerable times to find a place where we can watch in peace.
[ترجمه گوگل]ما باید بارها حرکت کنیم تا جایی را پیدا کنیم که بتوانیم در آرامش تماشا کنیم
[ترجمه ترگمان]باید زمان بی شماری را حرکت کنیم تا جایی پیدا کنیم که بتوانیم در آرامش به آن نگاه کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. These innumerable scraps of land were the beginning of egalitarian ownership on a Lilliputian scale.
[ترجمه گوگل]این تکه های بی شمار زمین آغازی برای مالکیت برابری طلبانه در مقیاس لیلیپوتی بود
[ترجمه ترگمان]این تکه های بی شمار زمین شروع مالکیت egalitarian در مقیاس Lilliputian بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I had heard this from innumerable engineering hopefuls at City, but Karen had the education to match her talents.
[ترجمه گوگل]من این را از تعداد بی شماری از امیدهای مهندسی در سیتی شنیده بودم، اما کارن تحصیلات مناسبی با استعدادهایش داشت
[ترجمه ترگمان]من این را از امید بسیاری از امیدهای بسیاری در شهر شنیده بودم، اما کارن تحصیلات خود را داشت که با استعدادش مطابقت داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There are innumerable books on public speaking, dealing with everything from how to project your voice to what to wear.
[ترجمه گوگل]کتاب‌های بی‌شماری در مورد سخنرانی عمومی وجود دارد که به همه چیز از نحوه فرافکنی صدایتان تا لباس پوشیدن می‌پردازد
[ترجمه ترگمان]در ملا عام، کتاب های بی شماری وجود دارد که با همه چیز سروکار دارد، با این که چطور می توانید صدای خود را برای پوشیدن آن آماده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He had shined on innumerable lessons, sneered at too many ideas, turned thumbs-down on the mind.
[ترجمه گوگل]او در درس‌های بی‌شماری می‌درخشید، ایده‌های زیادی را به تمسخر می‌گرفت، ذهنش را زیر سوال می‌برد
[ترجمه ترگمان]او روی درس های بی شماری دست و پا کرده بود و با پوزخند زدن به افکار زیادی در ذهنش نقش بسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی شمار (صفت)
numerous, astronomic, astronomical, countless, myriad, innumerable, multitudinous, uncounted, populous, incomputable, umpteenth, umpteen, measureless, unnumbered

بی حد و حصر (صفت)
limitless, innumerable, unqualified, indeterminable, umpteenth, umpteen, spaceless

متعدد (صفت)
many, plenty, numerous, manifold, plural, multiplex, innumerable, multitudinous, multiple, umpteenth, umpteen, massed

غیر قابل شمارش (صفت)
innumerable, uncounted

تخصصی

[ریاضیات] بی شمار، شمارش ناپذیر، ناشمار، غیر محدود

انگلیسی به انگلیسی

• numberless, countless, too numerous to be counted
innumerable means too many to be counted.

پیشنهاد کاربران

بی شمار، بی حد و حصر، متعدد، غیر قابل شمارش
مثال:
He'd had innumerable injuries during his career in football but none as serious as this.
او جراحات متعدد {و بی شمار ی} در دوران زندگی اش در فوتبال داشت اما هیچ کدام به سختی این نبود.
adjective
🔴 too many to be counted : very many
◀️ the innumerable [=countless] stars in the sky
◀️ There are innumerable errors in the book
uhNOOmrebol
بی شمار، غیرقابل شمارش، بی حد و حصر
Many, infinite, very very very

بپرس