innuendo

/ˌɪnjuːˈendoʊ//ˌɪnjuːˈendəʊ/

معنی: معنی، شرح، ادا کردن، اشاره، کنایه، تشریح
معانی دیگر: کنایه (معمولا مذمت آمیز)، ایما، نمار، گواژه، مقصود، یعنی، تلویحااشاره کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: innuendoes, innuendos
(1) تعریف: an indirect and usu. derogatory hint, allusion, or insinuation.

- Her career barely survived the innuendos of her enemies.
[ترجمه گوگل] حرفه او به سختی از کنایه های دشمنانش در امان ماند
[ترجمه ترگمان] شغلش به سختی از شر دشمنان خود جان سالم به در برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the use of such hints or insinuations.

- Innuendo can be just as damaging as direct criticism or accusation, if not more damaging.
[ترجمه گوگل] کنایه می تواند به اندازه انتقاد یا اتهام مستقیم آسیب زا باشد، اگر آسیب زاتر نباشد
[ترجمه ترگمان] Innuendo می تواند به اندازه انتقاد و یا تهمت مستقیم آسیب ببیند، اگر خسارت بیشتری نداشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. he attacked me indirectly and by innuendo
او به طور غیرمستقیم و با ایما و اشاره مرا مورد حمله قرار داد.

2. The report was based on rumours, speculation, and innuendo.
[ترجمه گوگل]این گزارش بر اساس شایعات، گمانه زنی ها و کنایه ها بود
[ترجمه ترگمان]این گزارش مبتنی بر شایعات، گمانه زنی، و کنایه های نیشدار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The article is pure surmise and innuendo.
[ترجمه گوگل]مقاله یک فرضیه و کنایه خالص است
[ترجمه ترگمان]این مقاله یک حدس و innuendo محض است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The song is full of sexual innuendo.
[ترجمه م. صاحبی] این اهنگ مضمون جنسی دارد
|
[ترجمه گوگل]این آهنگ پر از کنایه های جنسی است
[ترجمه ترگمان] این آهنگ پر از innuendo جنسیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He had been subject to a campaign of innuendo in the press.
[ترجمه گوگل]او در معرض یک کمپین کنایه آمیز در مطبوعات قرار گرفته بود
[ترجمه ترگمان]او در مطبوعات درباره یک کمپین در مطبوعات صحبت کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The dialogue was all filth and innuendo.
[ترجمه گوگل]دیالوگ همه کثیف و کنایه بود
[ترجمه ترگمان]این گفتگو، همه filth و innuendo بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Clear as a bell, yet slithery with innuendo, it leaped like a deer, slipped like a snake.
[ترجمه گوگل]شفاف مثل یک زنگ، در عین حال لغزنده با کنایه، مثل آهو می پرید، مثل مار می لغزد
[ترجمه ترگمان]مثل یک گوزن، مثل یک آهو بلند شد و مثل یک مار از جا پرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. After twenty years of gossip and innuendo was this going to be the one chance to clear his father's name?
[ترجمه گوگل]آیا پس از بیست سال شایعات و کنایه‌ها، این تنها فرصتی بود که نام پدرش را پاک کند؟
[ترجمه ترگمان]بعد از بیست سال غیبت و گمان، این تنها فرصتی بود که می توانست نام پدرش را خالی کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You only need type the merest hint of innuendo into a search engine to come face to face with a porno advert.
[ترجمه گوگل]برای مواجهه با یک تبلیغ پورنو، فقط کافی است تنها اشاره ای از کنایه را در یک موتور جستجو تایپ کنید
[ترجمه ترگمان]تو فقط به یک اشاره کوچک در یک ماشین جستجو نیاز داری که با یک تبلیغ پورن روبرو شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The account relied more heavily on innuendo than bald statement but the message was clear.
[ترجمه گوگل]این حساب بیشتر به کنایه متکی بود تا بیانیه طاس، اما پیام واضح بود
[ترجمه ترگمان]این حساب بیش از یک حرف تاس بر innuendo تکیه کرده بود، اما پیام روشن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Mark told by innuendo that the opposing team would lose the game.
[ترجمه گوگل]مارک به کنایه گفت که تیم حریف بازی را می بازد
[ترجمه ترگمان]مارک با کنایه های نیشدار به آن ها گفت که تیم حریف بازی را از دست خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. If you attack him by innuendo, you will be sued for libel.
[ترجمه گوگل]اگر با کنایه به او حمله کنید، به دلیل افترا از شما شکایت خواهد شد
[ترجمه ترگمان]اگر بنا به کنایه به او حمله کنید، از تهمت و تهمت شکایت خواهید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It involves many techniques of expression such as innuendo, pun, irony, euphony, allegory, hyperbole, and oblique references, etc.
[ترجمه گوگل]این شامل بسیاری از فنون بیان مانند کنایه، جناس، کنایه، سرخوشی، تمثیل، هذل، و ارجاعات اریب و غیره است
[ترجمه ترگمان]این رشته شامل تکنیک های بسیاری از جمله as، کنایه، کنایه، کنایه، تمثیل، اغراق، اغراق، و غیره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In a society where manners mean discipline, innuendo is the preferred method of sexual engagement.
[ترجمه گوگل]در جامعه‌ای که آداب به معنای نظم و انضباط است، کنایه روش ترجیحی برای درگیری جنسی است
[ترجمه ترگمان]در جامعه ای که آداب و انضباط به معنای نظم و انضباط است، innuendo روش ارجح تری برای تعامل جنسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

معنی (اسم)
abstract, meaning, sense, significance, implication, signification, point, reality, spirit, intent, innuendo, essence, idea, ideal, moral, peculiar charm

شرح (اسم)
treatise, circumstance, account, story, description, explanation, exposition, statement, narrative, tale, innuendo, gloss, interpretation, presentment, relation, recitation, sketch, delineation, legend, footnote, geography

ادا کردن (اسم)
innuendo

اشاره (اسم)
slur, inkling, action, gesture, mention, hint, indication, allusion, warning, innuendo, suggestion, manifest, ensign, beck, symbol, gest, insinuation, referral

کنایه (اسم)
allegory, allusion, innuendo, quip, metonymy, metaphor, quibble, jest, squib, dig, lampoon, metonym

تشریح (اسم)
description, innuendo, anatomy, dissection, surgery, commentation

انگلیسی به انگلیسی

• hint, intimation, indirect suggestion (usually derogatory)
innuendo is indirect reference to something rude or unpleasant.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: An indirect or subtle reference, especially of a derogatory nature 👉🗣
🔍 مترادف: Insinuation
✅ مثال: The politician's speech was full of innuendo, subtly accusing his opponent of misconduct
Innuendo refers to an indirect or subtle remark, often implying something derogatory or suggestive.
صحبت غیرمستقیم یا رندانه که معمولاً چیزی تحقیرآمیز یا کنایه آمیز را بیان می کند.
اغلب برای بیان چیزی بدون بیان مستقیم آن استفاده می شود، معمولاً در زمینه ای منفی یا کنایه آمیز.
...
[مشاهده متن کامل]

کنایه، تعریض، حرف های گوشه دار، سخنان طعن آمیز.
مترادف: Hint, insinuation, suggestion, implication
متضاد: Direct statement, explicitness, clarity
مثال؛
"His speech was filled with innuendos about the company's poor management. "
"She made an innuendo about his lateness that didn’t go unnoticed. "
"Innuendos can often be more damaging than direct accusations. "

کنایه
مثال:
a coarse innuendo
یک کنایه ی بی ادبانه و زشت
۱ - در اصل وقتی یه جمله یا چیزی رو بی منظور میگی ولی با یه دید دیگه ای و یا تلویحا معنی زشتی بده و باعث خنده بقیه و خجالت گوینده بشه.
Anything that gives off a wrong idea, or sick minded thought
۲ - ایما و اشاره hint
...
[مشاهده متن کامل]

Indirect indication or suggestion
Slight indication
Subtle
Example: Funny church signs that unintentionally have sexual innuendos

گوشه کنایه

بپرس