1. He had innocently blundered into a private dispute.
[ترجمه گوگل]او بی گناه در یک دعوای خصوصی اشتباه کرده بود
[ترجمه ترگمان]او بی آن که حرفی بزند وارد بحث خصوصی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او بی آن که حرفی بزند وارد بحث خصوصی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The baby gurgled innocently on the bed.
[ترجمه گوگل]بچه بی گناه روی تخت غر می زد
[ترجمه ترگمان]نوزاد بی آن که چیزی بگوید از روی تخت به صدا در آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]نوزاد بی آن که چیزی بگوید از روی تخت به صدا در آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. By innocently lying to detectives, she'd put herself in an invidious position .
[ترجمه گوگل]او با دروغ گفتن بی گناه به کارآگاهان، خود را در موقعیتی شرم آور قرار می داد
[ترجمه ترگمان]او معصومانه به کارآگاه ها دروغ گفته بود و خود را در وضع ناخوشایندی قرار داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او معصومانه به کارآگاه ها دروغ گفته بود و خود را در وضع ناخوشایندی قرار داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He said he had obtained the television innocently, not knowing it had been stolen.
[ترجمه گوگل]او گفت که تلویزیون را بی گناه به دست آورده است، بدون اینکه بداند به سرقت رفته است
[ترجمه ترگمان]او گفت که بدون اینکه بداند دزدیده شده است، تلویزیون را گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او گفت که بدون اینکه بداند دزدیده شده است، تلویزیون را گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. 'Oh, Sue went too, did she?'I asked innocently.
[ترجمه گوگل]با معصومیت پرسیدم: "اوه، سو هم رفت، نه؟"
[ترجمه ترگمان]اوه، سو هم رفته، مگه نه؟ معصومانه پرسیدم:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اوه، سو هم رفته، مگه نه؟ معصومانه پرسیدم:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He remembered how innocently they had discussed which natives they would blow to smithereens and which they would grant a reprieve to.
[ترجمه گوگل]او به یاد آورد که چقدر معصومانه بحث کرده بودند که کدام بومیان را به قلع و قمع می زنند و به کدام یک مهلت می دهند
[ترجمه ترگمان]او به یاد می آورد که چقدر معصومانه درباره آن صحبت کرده بودند که بومیان آن ها را تکه تکه خواهند کرد و آن ها را از این فرصت محروم خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او به یاد می آورد که چقدر معصومانه درباره آن صحبت کرده بودند که بومیان آن ها را تکه تکه خواهند کرد و آن ها را از این فرصت محروم خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Anne, smiling innocently, handed the guard a couple of donuts on the way by.
[ترجمه گوگل]آنی که معصومانه لبخند میزد، چند دونات در راه به نگهبان داد
[ترجمه ترگمان]آن در حالی که لبخندی معصومانه بر لب داشت چند عدد دونات را به دست پلیس داد و گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آن در حالی که لبخندی معصومانه بر لب داشت چند عدد دونات را به دست پلیس داد و گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. That accomplishment, begun innocently enough, now likewise attracts hundreds of visitors a year.
[ترجمه گوگل]این دستاورد، که به اندازه کافی بی گناه آغاز شد، اکنون صدها بازدیدکننده را در سال جذب می کند
[ترجمه ترگمان]این موفقیت، معصومانه آغاز شده است، و اینک صدها نفر را در سال به خود جذب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این موفقیت، معصومانه آغاز شده است، و اینک صدها نفر را در سال به خود جذب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. As her mouth fell innocently open and her body relaxed, Ludovico Castelfranco examined her closely.
[ترجمه گوگل]لودویکو کاستفرانکو در حالی که دهانش بی گناه باز بود و بدنش آرام می گرفت، او را از نزدیک معاینه کرد
[ترجمه ترگمان]وقتی دهانش معصومانه باز شد، بدنش آرام گرفت و بدنش آرام گرفت و با دقت او را برانداز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]وقتی دهانش معصومانه باز شد، بدنش آرام گرفت و بدنش آرام گرفت و با دقت او را برانداز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. He always seemed to say innocently exactly the wrong thing at the most inopportune moment.
[ترجمه گوگل]به نظر میرسید که او همیشه در نامناسبترین لحظه، دقیقاً چیز اشتباهی را بیگناه میگفت
[ترجمه ترگمان]همیشه به نظر می رسید که او دقیقا در لحظه نامناسب کار اشتباهی را تکرار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]همیشه به نظر می رسید که او دقیقا در لحظه نامناسب کار اشتباهی را تکرار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. They marched innocently off to the Pentagon to try to levitate it and put flowers in rifle barrels.
[ترجمه گوگل]آنها بی گناه به سمت پنتاگون رفتند تا آن را معلق کنند و گلها را در لوله تفنگ بگذارند
[ترجمه ترگمان]آن ها معصومانه به طرف پنتاگون رفتند تا آن را بالا بیاورند و در بشکه های تفنگ قرار دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آن ها معصومانه به طرف پنتاگون رفتند تا آن را بالا بیاورند و در بشکه های تفنگ قرار دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. A firm which innocently seeks to lower costs and improve product quality may simultaneously be making it harder for entry to occur.
[ترجمه گوگل]شرکتی که بیگناه به دنبال کاهش هزینهها و بهبود کیفیت محصول است، ممکن است به طور همزمان ورود را سختتر کند
[ترجمه ترگمان]شرکتی که معصومانه به دنبال هزینه های کم تر و بهبود کیفیت محصول است، ممکن است به طور همزمان آن را برای ورود سخت تر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]شرکتی که معصومانه به دنبال هزینه های کم تر و بهبود کیفیت محصول است، ممکن است به طور همزمان آن را برای ورود سخت تر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. But ignoring them - willfully or innocently - can result in deep embarrassment and lost business.
[ترجمه گوگل]اما نادیده گرفتن آنها - به عمد یا بی گناه - می تواند منجر به شرمساری عمیق و از دست دادن تجارت شود
[ترجمه ترگمان]اما نادیده گرفتن آن ها - عمدا یا معصومانه - می تواند منجر به شرمندگی عمیق و از دست دادن کسب وکار شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اما نادیده گرفتن آن ها - عمدا یا معصومانه - می تواند منجر به شرمندگی عمیق و از دست دادن کسب وکار شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. His phrasing innocently mixes sight and sound.
[ترجمه گوگل]عبارات او به طرز معصومانه ای بینایی و صدا را در هم می آمیزد
[ترجمه ترگمان]گفته هایش معصومانه و صدا را درهم می آمیزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]گفته هایش معصومانه و صدا را درهم می آمیزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید