innervate

/ɪˈnɜːrveɪt//ˈɪnɜːveɪt/

(بخشی از بدن را عصب دار کردن) پی دار کردن، دارای پی کردن، پی دادن به

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: innervates, innervating, innervated
مشتقات: innervation (n.)
(1) تعریف: to supply (a part of the body) with nerves.

(2) تعریف: to stimulate (a nerve, organ, or muscle).

جمله های نمونه

1. Glyph of Innervate - Your innervate ability now has an additional 20% strength mana regeneration effect on you in addition to the effect on your primary target.
[ترجمه گوگل]Glyph of Innervate - توانایی عصب دهی شما اکنون علاوه بر تأثیر بر هدف اصلی شما، 20٪ اثر بازسازی مانای قدرت اضافی روی شما دارد
[ترجمه ترگمان]قابلیت اعتماد به نفس شما در حال حاضر یک تاثیر ۲۰ % اضافی دارد که بر شما تاثیر می گذارد و بر روی هدف اولیه خود نیز تاثیر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Conclusion: The sympathetic nerves on the vertebral artery innervate in segments and on the same side.
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: اعصاب سمپاتیک در شریان مهره ای به صورت قطعه ای و در یک طرف عصب دهی می کنند
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: اعصاب دلسوز روی سرخرگ مهره ای در بخش های مختلف و در همان سمت قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Under normal conditions some catecholaminergic fibers innervate primary afferent neurons and there is no significant functional communication between sympathetic fibers and sensory neurons.
[ترجمه گوگل]در شرایط عادی برخی از فیبرهای کاتکول آمینرژیک نورون های آوران اولیه را عصب دهی می کنند و هیچ ارتباط عملکردی قابل توجهی بین فیبرهای سمپاتیک و نورون های حسی وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]تحت شرایط نرمال برخی از فیبرها به نورون های برنده اصلی تقسیم می شوند و هیچ ارتباط عملکردی قابل توجهی بین فیبرها و نورون های حسی وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Some parasympathetic fibers innervate the vertricular blood vessels.
[ترجمه گوگل]برخی از رشته های پاراسمپاتیک رگ های خونی رئوسی را عصب دهی می کنند
[ترجمه ترگمان]برخی از فیبرها به رگ های خونی vertricular متصل می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Mana Tide seems so much like evocation or innervate, and yet, it still takes 31 points to get, much of which involves sinking points into talents that no one would ever want.
[ترجمه گوگل]Mana Tide بسیار شبیه به برانگیختن یا عصب‌کشی به نظر می‌رسد، و با این حال، هنوز هم برای به دست آوردن 31 امتیاز نیاز است، که بسیاری از آن‌ها شامل غرق کردن امتیاز در استعدادهایی است که هیچ‌کس نمی‌خواهد
[ترجمه ترگمان]Mana تاید به قدری شبیه به evocation یا innervate به نظر می رسد، و با این حال، هنوز ۳۱ امتیاز برای گرفتن دارد، که بیشتر آن شامل فرو رفتن امتیاز به استعدادها می شود که هیچ کس هرگز آن را نمی خواهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. While the vagal innervate the atrium mainly mediated by the epicardial fat pads(FP), ablation of FP with an endpoint of vagal denevation is becoming a new ablation strategy in treating AF.
[ترجمه گوگل]در حالی که عصب دهی واگ عمدتاً توسط پدهای چربی اپیکارد (FP) انجام می شود، فرسایش FP با نقطه پایانی انحراف واگ در حال تبدیل شدن به یک استراتژی فرسایشی جدید در درمان AF است
[ترجمه ترگمان]در حالی که the innervate، عمدتا توسط لایه های چربی epicardial (FP)هدایت می شود، ablation FP با یک نقطه پایانی از vagal denevation به یک استراتژی ablation جدید در برخورد با AF تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Glyph of Innervate - Your Innervate spell now grants you full mana regeneration while casting for 20 sec, in addition to the effect on the primary target.
[ترجمه گوگل]Glyph of Innervate - طلسم Innervate شما اکنون به شما امکان بازسازی کامل مانا را در حین ریخته‌گری به مدت 20 ثانیه، علاوه بر تأثیر روی هدف اولیه، می‌دهد
[ترجمه ترگمان]طلسم Innervate - طلسم Innervate شما هم اکنون به شما کمک مالی کامل و بازسازی کامل را می دهد در حالی که برای ۲۰ ثانیه به شما کمک می کند به علاوه بر روی هدف اولیه تاثیر بگذارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. zapping with electricity certain nerves that innervate the face. It's like a marathon in which thousands of runners are crossing the Brooklyn Bridge.
[ترجمه گوگل]زاپ زدن با الکتریسیته اعصاب خاصی که صورت را عصب می کنند این مانند یک ماراتن است که در آن هزاران دونده در حال عبور از پل بروکلین هستند
[ترجمه ترگمان]zapping با برق خاصی که صورت را به هم می زند شبیه یک ماراتن است که طی آن هزاران نفر از دوندگان در حال عبور از پل بروکلین هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The remaining portion of the left nerve innervate the anterior wall of the stomach.
[ترجمه گوگل]بخش باقی مانده از عصب چپ دیواره قدامی معده را عصب دهی می کند
[ترجمه ترگمان]بخش باقیمانده عصب چپ، دیواره جلویی معده را زیر و رو می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This innervate the adjacent region of the fore and middle intestine.
[ترجمه گوگل]این امر ناحیه مجاور جلو و روده میانی را عصب دهی می کند
[ترجمه ترگمان]این قسمت مجاور روده دراز و میانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A single motor neuron may innervate more than one fiber. A motor neuron plus all of the muscle fibers that it innervates comprise a motor unit.
[ترجمه گوگل]یک نورون حرکتی ممکن است بیش از یک فیبر را عصب دهی کند یک نورون حرکتی به اضافه تمام فیبرهای عضلانی که عصب می کند یک واحد حرکتی را تشکیل می دهند
[ترجمه ترگمان]یک نورون حرکتی منفرد می تواند بیش از یک فیبر پیدا کند نورون حرکتی به اضافه همه فیبرهای ماهیچه ای که یک دستگاه حرکتی را تشکیل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. An innervate used when the boss is at 95 % is bad play.
[ترجمه گوگل]یک عصب که وقتی رئیس 95 درصد است استفاده می شود، بازی بد است
[ترجمه ترگمان]یک innervate زمانی استفاده می شود که رئیس در ۹۵ % بازی بد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Innervate now regenerate mana equal to 20% of the casting Druid's maximum mana pool, down from 33%.
[ترجمه گوگل]Innervate اکنون مانا را برابر با 20% حداکثر مانای دروید ریخته گری، از 33% کاهش می دهد
[ترجمه ترگمان]اکنون Innervate در حال حاضر mana برابر با ۲۰ درصد از حداکثر مخزن casting کاهن را به میزان ۳۳ درصد کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It forms the greater part of the brain and innervates the compound eyes and ocelli.
[ترجمه گوگل]بخش بزرگتری از مغز را تشکیل می‌دهد و چشم‌های مرکب و اوسل را عصب می‌کند
[ترجمه ترگمان]آن قسمت اعظم مغز را شکل می دهد و چشم های مرکب و ocelli را تمیز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• stimulate by nervous energy; supply with nerves

پیشنهاد کاربران

عصب دهی کردن به بخشی از بدن
عصب رسانی
عصب رسانی، عصب دار شدن
تحریک کردن یکی ازارگانهای بدن

بپرس