• (1)تعریف: (informal) the internal organs and parts of an animal; viscera. • مشابه: offal
• (2)تعریف: the internal parts of anything. • مشابه: belly, bowel
- the innards of a clock
[ترجمه اميرحسين] بخش یک ساعت
|
[ترجمه گوگل] باطن یک ساعت [ترجمه ترگمان] اعضای داخلی یک ساعت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. Fear twisted her innards in knots.
[ترجمه گوگل]ترس درونش را گره زده بود [ترجمه ترگمان]ترس، innards را به گره گره زده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Fear twisted her innards in a knot, starting the sweat upon her face.
[ترجمه گوگل]ترس درونش را به صورت گره ای پیچاند و عرق روی صورتش شروع شد [ترجمه ترگمان]ترس وجودش را درهم کشید و عرق بر چهره اش نشست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Whether the abandoned innards, which are consumed by coyotes and ravens, harbor the disease is hotly debated.
[ترجمه گوگل]اینکه آیا اندامهای داخلی رها شده که توسط کایوتها و زاغها مصرف میشوند، پناهگاه این بیماری هستند، بحث داغی است [ترجمه ترگمان]چه اعضای بدن متروک که توسط coyotes و کلاغ مصرف می شوند، به شدت مورد بحث قرار می گیرند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Now a huge gash exposes the tree's dark innards, and the wind has got into its cracks.
[ترجمه گوگل]اکنون یک برفک عظیم، اندام تاریک درخت را آشکار می کند، و باد به شکاف های آن نفوذ کرده است [ترجمه ترگمان]حالا یک بریدگی عظیم از بدن تیره درخت را آشکار می کند، و باد در شکاف های آن فرو می رود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Something terrible happens to your innards when you suppress that much anger.
[ترجمه گوگل]وقتی آنقدر عصبانیت را سرکوب می کنید، اتفاق وحشتناکی برای درون شما می افتد [ترجمه ترگمان]وقتی اون خشم زیادی رو از بین ببری، یه اتفاق بدی برای your می افته [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Even when Pearce's innards had been completely absorbed and digested, the thing's need was still strong.
[ترجمه گوگل]حتی زمانی که اندام پیرس به طور کامل جذب و هضم شده بود، نیاز آن چیز همچنان قوی بود [ترجمه ترگمان]حتی وقتی که دل Pearce کاملا جذب و هضم شده بود، چیزی که نیاز داشت هنوز قوی بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. My innards felt as empty as if I had been fasting for days.
[ترجمه گوگل]درونم چنان خالی بود که انگار روزهاست روزه گرفته ام [ترجمه ترگمان]دلم به قدری خالی بود که انگار روزها روزه می گرفتم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. They treated their innards at state expert.
[ترجمه فرزاد] آنها اعضای داخلیشان رادر یک بیمارستان تخصصی درمان کردند
|
[ترجمه گوگل]آنها باطنی خود را در یک متخصص دولتی درمان کردند [ترجمه ترگمان]آن ها با اعضای داخلی خود در یک متخصص دولتی رفتار می کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Get up close and personal with your innards with these 15 amazing 3 D - body shots.
[ترجمه گوگل]با این 15 عکس 3 بعدی شگفت انگیز از اندام خود از نزدیک دیدن کنید [ترجمه ترگمان]با این ۱۵ عکس فوق العاده سه بعدی بدن خود را با اعضای داخلی خود کنار بگذارید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. To mend this engine I'll have to have its innards out.
[ترجمه گوگل]برای ترمیم این موتور باید درونش را بیرون بیاورم [ترجمه ترگمان]برای تعمیر این موتور باید دل و روده اش را بیرون بکشم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Video machines are complex bits of technology and most of us don't begin to understand how their electronic innards work.
[ترجمه گوگل]ماشینهای ویدئویی بخشهای پیچیدهای از فناوری هستند و بسیاری از ما شروع به درک نحوه عملکرد درونی الکترونیکی آنها نمیکنیم [ترجمه ترگمان]ماشین های ویدیو تکه های پیچیده تکنولوژی هستند و بسیاری از ما شروع به درک نحوه کار اعضای داخلی آن ها نمی کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. As he sat there in the passenger seat his body was stiffening, his innards felt like bile.
[ترجمه گوگل]همانطور که روی صندلی مسافر نشسته بود بدنش سفت شده بود، اندامش مانند صفرا بود [ترجمه ترگمان]وقتی که در صندلی کنار راننده نشسته بود، بدنش خشک شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. A popular aberration has a light yellow exterior with towelling striped innards.
[ترجمه گوگل]یک انحراف رایج دارای نمای بیرونی زرد روشن با قسمت داخلی راه راه حوله ای است [ترجمه ترگمان]محرک رایج، ظاهری زرد روشن با اعضای داخلی راه راه دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. I had Cooper's respray the panel and valet the innards with hot steam.
[ترجمه گوگل]من کوپر را داشتم که پانل را مجدداً اسپری می کرد و با بخار داغ قسمت داخلی بدن را باز می کرد [ترجمه ترگمان]من کوپر را از روی قاب بیرون کشیدم و قسمت داخلی بدن را با بخار گرم بیرون کشیدم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. But it had to be done, so I brought my dining buddy Matthew, who also has innards of steel.
[ترجمه گوگل]اما این کار باید انجام می شد، بنابراین من رفیق ناهارخوری ام متیو را آوردم، که او نیز اندام های فولادی دارد [ترجمه ترگمان]اما این کار باید انجام می شد، برای همین با دوست my، متیو، که also از فولاد داشت، اوردم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• bowels, internal organs the innards of a person or animal are the organs inside the body. a machine's innards are the parts inside it.
پیشنهاد کاربران
امعاء و احشاء بدن internal organs اجرای داخلی دستگاه یا ماشین internal parts if a nachine