• (1)تعریف: something injected, esp. a measured dose of liquid medicine.
• (2)تعریف: the act of injecting.
جمله های نمونه
1. he covered the injection mark with a patch and an adhesive tape
جای آمپول را با یک تکه باند و نوار چسب پوشاند.
2. the drug is ingested either by eating or by injection
این دارو را یا از راه خوردن یا از راه تزریق وارد بدن می کنند.
3. A new method of fuel injection was developed during the war.
[ترجمه گوگل]روش جدیدی برای تزریق سوخت در طول جنگ ایجاد شد [ترجمه ترگمان]یک روش جدید تزریق سوخت در طول جنگ گسترش یافت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. After the injection her pain began to ease off.
[ترجمه Ali] پس از تزریق، درد او آرام گرفت
|
[ترجمه گوگل]پس از تزریق، درد او شروع به کاهش کرد [ترجمه ترگمان]پس از تزریق درد، درد آرام گرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The nurse is coming to give you an injection.
[ترجمه گوگل]پرستار اومده بهت آمپول بزنه [ترجمه ترگمان]پرستار می آید تا به شما تزریق کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The nurse gave me a tetanus injection .
[ترجمه گوگل]پرستار به من آمپول کزاز داد [ترجمه ترگمان]پرستار تزریق کزاز به من کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The best treatment is antibiotics, preferably by injection.
[ترجمه گوگل]بهترین درمان آنتی بیوتیک است، ترجیحاً تزریقی [ترجمه ترگمان]بهترین درمان، آنتی بیوتیک ها، ترجیحا با تزریق است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. They gave me an injection to help me sleep.
[ترجمه گوگل]برای خوابیدن به من آمپول زدند [ترجمه ترگمان] یه تزریق بهم تزریق کردن که به من کمک کنه بخوابم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The injection brought him immediate ease.
[ترجمه گوگل]تزریق برای او سهولت فوری به ارمغان آورد [ترجمه ترگمان]تزریق باعث آرامش فوری او شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. You may notice redness and swelling after the injection.
[ترجمه گوگل]ممکن است بعد از تزریق متوجه قرمزی و تورم شوید [ترجمه ترگمان]شما ممکن است به قرمزی و تورم بعد از تزریق توجه کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. This steroid is sometimes given by injection.
[ترجمه گوگل]این استروئید گاهی اوقات به صورت تزریقی تجویز می شود [ترجمه ترگمان]این steroid گاهی اوقات با تزریق ارایه می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. This injection stuns the rhinoceros, so we can examine it.
[ترجمه گوگل]این تزریق کرگدن را بیهوش می کند، بنابراین می توانیم آن را بررسی کنیم [ترجمه ترگمان]این تزریق، کرگدن را حیرت زده می کند، بنابراین ما می توانیم آن را بررسی کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. In some US states execution is by lethal injection.
[ترجمه گوگل]در برخی از ایالت های آمریکا اعدام با تزریق کشنده است [ترجمه ترگمان]در بعضی از ایالات آمریکا اعدام به وسیله تزریق مرگبار انجام می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. A cash injection of £20 million will be used to improve the health service.
[ترجمه گوگل]تزریق نقدی 20 میلیون پوندی برای بهبود خدمات بهداشتی مورد استفاده قرار خواهد گرفت [ترجمه ترگمان]تزریق نقدی ۲۰ میلیون پوند برای بهبود خدمات بهداشتی مورد استفاده قرار خواهد گرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. My arm was very tender after the injection.
[ترجمه گوگل]بعد از تزریق دستم خیلی حساس بود [ترجمه ترگمان]بعد از تزریق دستی بازوی من خیلی نرم شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[علوم دامی] تزریق [خودرو] تزریق [عمران و معماری] تزریق [برق و الکترونیک] تزریق 1. فرایندی که موجب افزایش چگالی حامل های اقلیت در ناحیه ای از نیمه رسانا نسبت سبه حالت تعادل می شود . این کار را می توان از طریق بایاس مستقیم یک سد یکسوساز یا به وسیله ی تابش انجام داد. 3. قرار دادن فضا پیما در مدار . - تزریق [زمین شناسی] تزریق [نساجی] تزریق [ریاضیات] تابع یک به یک، نگاشت یک به یک، یک به یک
انگلیسی به انگلیسی
• act of injecting; substance which is injected
پیشنهاد کاربران
احتقان
آمپول
injection نام مصدر، مصدر نام های مصدر :سوزنش، آزش ( آژش، آجش ) , خلانش، پاشش، ریزش، چکانش مصدرهای پیشین:سوزنیدن، آزیدن، خلانیدن، پاشیدن، ریختن، چکانیدن مصدرهای پسین:سوزناندن، آزاندن، خلاناندن، ... [مشاهده متن کامل]
پاشاندن، ریزاندن، چکاناندن مصدر عربی و اسم مصدر:تزریق نکته:پسوند اندن و انیدن برای زمان پسین ( حال ) به کار می رود و پسوند یدن هم برای ساختن مصدر زمان پیشین ( ماضی ) و هم برای ساختن مصدر زمان پسین به کار می رود و هم برای ساختن مصدر ساختگی ( جعلی ) به کار می رود. مصدر سوزنیدن را خودم ساختم، از نام سوزن پسوند یدن. سوزنید ( بن پیشین ) , سوزن ( بن پسین ) دگرگونی بن پیشین به پسین از نوع گروه یکم کاهش ید injector سوزننده، آزنده، خلاننده، پاشنده، ریزنده، چکاننده بن پسین پسوند نده، در انگلیسی جایگزین پسوند er, or
to give somebody an injection to give somebody a shot به معنای آمپول زدن یا ترزیق کردن به کسی است
رسوخ دادن تسری بخشی سرایت دادن نفوذ دادن رخنه
تزریق کردن آمپول یا تزریق کردن دارو به تنهایی به معنی تزریق است
Injection ( n ) : تزریق
به معنای تزریق injection =transfusion
injection ( علوم دارویی ) واژه مصوب: تزریق تعریف: وارد کردن دارو یا مادۀ مغذی به درون بدن با استفاده از سوزن و سرنگ