initiator


معنی: مبتکر
معانی دیگر: پیشقدم، اغاز کننده، اشنا سازنده

جمله های نمونه

1. In Krashen's theory, acquisition is the grand initiator of messages and the prime mover in communication.
[ترجمه گوگل]در نظریه کراشن، اکتساب آغازگر بزرگ پیام ها و محرک اصلی در ارتباطات است
[ترجمه ترگمان]در نظریه Krashen، اکتساب، گرداننده اصلی پیام ها و محرک اصلی در ارتباط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Ever an initiator, Jo took the work out to a range of different audiences.
[ترجمه گوگل]جو که همیشه آغازگر بود، کار را به طیفی از مخاطبان مختلف رساند
[ترجمه ترگمان]جو که تا به حال گرداننده بازی بود، این کار را به گستره ای از مخاطبان مختلف برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Hugh, therefore, had been an initiator of the new policy even before its official promulgation.
[ترجمه گوگل]بنابراین، هیو آغازگر سیاست جدید حتی قبل از انتشار رسمی آن بود
[ترجمه ترگمان]بنابراین هیو قبل از promulgation رسمی، آغازگر سیاست جدید بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Government itself was rarely the active initiator in the move to criminalize immorality.
[ترجمه گوگل]خود دولت به ندرت آغازگر فعال حرکت برای جرم انگاری غیراخلاقی بود
[ترجمه ترگمان]خود دولت به ندرت آغازگر فعال در این حرکت بود که فساد اخلاق را مجرم جلوه دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I am Professor Challenger, initiator of the expedition, and you may speak freely to me.
[ترجمه گوگل]من پروفسور چلنجر، آغازگر اکسپدیشن هستم، و شما می توانید آزادانه با من صحبت کنید
[ترجمه ترگمان]من استاد Challenger، گرداننده the و شما می توانید آزادانه با من صحبت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Aim: Being the initiator of film and television conforming and popularizing concepts.
[ترجمه گوگل]هدف: آغازگر تطبیق و رواج مفاهیم فیلم و تلویزیون
[ترجمه ترگمان]هدف: مبتکر بودن فیلم و تلویزیون با مفاهیم و مفاهیم popularizing
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. DnaA, the replication initiator in the bacterium Escherichia coli, is monomeric in solution and oligomerizes upon binding to multiple initiator sites at a replication origin.
[ترجمه گوگل]DnaA، آغازگر تکثیر در باکتری اشریشیا کلی، در محلول مونومر است و پس از اتصال به چندین مکان آغازگر در یک مبدا تکثیر، الیگومریزه می شود
[ترجمه ترگمان]DnaA، گرداننده تکرار در باکتری اشریشیا کلی، در محلول و oligomerizes روی اتصال به محل های آغازگر متعدد در یک مبدا تکرار استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Activated olefinic bond Amine, thiol radical initiator, cationic initiator, dienes ( Diels - alder reactive ).
[ترجمه گوگل]پیوند الفینی فعال آمین، آغازگر رادیکال تیول، آغازگر کاتیونی، دی ان ها (Diels-alder reactive)
[ترجمه ترگمان]اتصال olefinic فعال شده، آغازگر رادیکال thiol، آغازگر کاتیونی، دی ان های (دایلز - توسکا)هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Enoch's name signified in the Hebrew, Initiate or Initiator.
[ترجمه گوگل]نام خنوخ در عبری، آغازگر یا آغازگر به معنای آغازگر است
[ترجمه ترگمان]نام Enoch به زبان عبری، آغاز و یا Initiator پخش می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The influence of monomers, initiator, neutralizer, cosolvent and additive on coating properties has been discussed.
[ترجمه گوگل]تأثیر مونومرها، آغازگر، خنثی کننده، حلال و افزودنی بر روی خواص پوشش مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]تاثیر مونومر، آغازگر، neutralizer، cosolvent و افزودنی بر خواص پوشش مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This paper studied the influence of initiator and unsaturated vinyl monomers on the performance of polycarboxylic series of water-reducing agent.
[ترجمه گوگل]این مقاله تأثیر مونومرهای آغازگر و وینیل غیر اشباع را بر عملکرد سری پلی کربوکسیلیک عامل کاهنده آب مورد مطالعه قرار داد
[ترجمه ترگمان]این مقاله تاثیر of و unsaturated vinyl vinyl بر عملکرد سری های polycarboxylic از عامل کاهش آب را مورد مطالعه قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The processes involve the use of an initiator to initiate polymerization of vinylpyridine monomers in water.
[ترجمه گوگل]این فرآیندها شامل استفاده از آغازگر برای شروع پلیمریزاسیون مونومرهای وینیل پیریدین در آب است
[ترجمه ترگمان]این فرایندها شامل استفاده از یک آغازگر برای آغاز پلیمریزاسیون monomers of در آب می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Accepts a security context created by the context initiator.
[ترجمه گوگل]یک زمینه امنیتی ایجاد شده توسط آغازگر زمینه را می پذیرد
[ترجمه ترگمان]ایجاد یک زمینه امنیتی که توسط آغازگر متن ایجاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The effects of temperature, initiator concentration, emulgent concentration and thioalcohol concentration on intrinsic viscosity of copolymers were investigated.
[ترجمه گوگل]اثرات دما، غلظت آغازگر، غلظت امولجنت و غلظت تیوالکل بر ویسکوزیته ذاتی کوپلیمرها بررسی شد
[ترجمه ترگمان]اثرات دما، غلظت آغازگر، غلظت emulgent و غلظت thioalcohol بر ویسکوزیته درونی of مورد بررسی قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The two variables that have the most impact on successful democratic consolidation are prior regime type and the initiator of the transition.
[ترجمه گوگل]دو متغیری که بیشترین تأثیر را بر تحکیم موفق دموکراتیک دارند، نوع رژیم قبلی و آغازگر گذار هستند
[ترجمه ترگمان]دو متغیر که بیش ترین تاثیر را بر ادغام دموکراتیک موفق دارند، مقدم از نوع رژیم قبلی و گرداننده این گذار هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مبتکر (اسم)
originator, innovator, initiator

تخصصی

[شیمی] آغازگر
[زمین شناسی] مواد منفجره اولیه [استخراج] موادی که درساختن چاشنی ها مصرف میشوندموادمنفجره اولیه نام دارند.قدرت خردکنندگی مواد منفجره اولیه کمترازموادمنفجره ثانویه است.
[بهداشت] آغازگر
[ریاضیات] بادی، آغاز کننده
[پلیمر] آغازگر

انگلیسی به انگلیسی

• promoter, instituter; starter, beginner

پیشنهاد کاربران

آغاز کننده. شروع کننده
مثال:
They should know that we’ve never been the initiators of conflicts or confrontations with anyone.
آنها باید بدانند که ما هرگز شروع کننده برخورد یا درگیری با هیچ کس نبوده ایم.
شروع کننده
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : initiate / initialize / initial
✅️ اسم ( noun ) : initiate / initiation / initiative / initiator / initial / initialization
✅️ صفت ( adjective ) : initial
✅️ قید ( adverb ) : initially
initiator ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: آغازش‏گر
تعریف: هریک از اندام های آوایی که موجب آغازش شود
بانی، مسبب
آغاز کننده
وصل دهنده ( در طرق معنوی )