initiation

/ˌɪˌnɪʃiˈeɪʃən//ɪˌnɪʃɪˈeɪʃən/

آغازش، عمل آغاز کردن، شروع، راه اندازی، آشناسازی، پذیرش (به عضویت طی مراسم)، اشنا سازی وارد کردن کسی در جایی با ایین دستورویژه، شروع مبادرت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a set of ceremonies or rituals used to formally initiate someone into a club or society.

(2) تعریف: the act of beginning.
متضاد: finish, termination
مشابه: commencement, introduction

جمله های نمونه

1. They announced the initiation of a rural development programme.
[ترجمه گوگل]آنها از آغاز برنامه توسعه روستایی خبر دادند
[ترجمه ترگمان]آن ها شروع یک برنامه توسعه روستایی را اعلام کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This was my initiation into the peace movement.
[ترجمه مجید] این شروع کار من در جنبش صلح بود
|
[ترجمه گوگل]این شروع من در جنبش صلح بود
[ترجمه ترگمان]این شروع ورود من به جنبش صلح بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The club has an initiation ceremony for new members.
[ترجمه گوگل]این باشگاه یک مراسم آغاز به کار برای اعضای جدید دارد
[ترجمه ترگمان]این باشگاه یک مراسم رسمی برای اعضای جدید دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. My initiation into the mysteries of home brewing was not a success.
[ترجمه گوگل]شروع من به اسرار دم کردن خانگی موفقیت آمیز نبود
[ترجمه ترگمان]شروع من به اسرار of موفقیت نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Lawyers for the couple have announced the initiation of divorce proceedings.
[ترجمه گوگل]وکلای این زوج از آغاز روند طلاق خبر داده اند
[ترجمه ترگمان]وکلای این زوج شروع روند طلاق را اعلام کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You have to go through an initiation rite before you become a full member.
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه به عضویت کامل درآیید، باید یک مراسم آغازین را طی کنید
[ترجمه ترگمان]شما باید قبل از اینکه عضو کامل شوید از یک مراسم رسمی پیروی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It was my initiation into the world of high fashion.
[ترجمه گوگل]این شروع من برای ورود به دنیای مد بالا بود
[ترجمه ترگمان]شروع به قدم زدن در دنیای مد بالا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The outlook for pharmacist initiation and modification of drug therapy.
[ترجمه گوگل]چشم انداز شروع و اصلاح دارودرمانی توسط داروساز
[ترجمه ترگمان]چشم انداز تولید دارو و اصلاح درمان دارویی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Your initiation rites do not conceal your destitution.
[ترجمه گوگل]مناسک آغازین شما فقر شما را پنهان نمی کند
[ترجمه ترگمان]مراسم تاج گزاری شما destitution رو مخفی نمی کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They had some kind of initiation where they all filed down to the alley.
[ترجمه گوگل]آنها نوعی شروع داشتند که همه آنها را به کوچه رساندند
[ترجمه ترگمان]اونا یه جور of داشتن جایی که همشون رفتن به کوچه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Some initiation ceremony perhaps or unspoken betrothal?
[ترجمه گوگل]شاید مراسم آغاز یا نامزدی ناگفته؟
[ترجمه ترگمان]شاید یک مراسم آغاز و یا نامزدی ناگفته؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The Batak chieftains perform the traditional initiation rite.
[ترجمه گوگل]روسای بتک مراسم سنتی آغاز را انجام می دهند
[ترجمه ترگمان]سران قبیله Batak مراسم آغازین سنتی را اجرا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. For a $ 500 initiation fee, plus $ 85 a month, girls will receive a year-long membership in the academy.
[ترجمه گوگل]دختران با 500 دلار هزینه شروع به اضافه 85 دلار در ماه، یک عضویت یک ساله در آکادمی دریافت خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]برای یک هزینه ۵۰۰ میلیون دلاری، به اضافه ۸۵ دلار در ماه، دختران یک عضویت در مدت یک سال در این آکادمی دریافت خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Dissociation of initiation from propagation probably accounts for abortive spikes such as those observed in HeLa cells responding to low doses of histamine.
[ترجمه گوگل]جداسازی شروع از تکثیر احتمالاً به دلیل سنبله های سقط مانند آنهایی است که در سلول های HeLa در پاسخ به دوزهای پایین هیستامین مشاهده می شود
[ترجمه ترگمان]به احتمال زیاد شروع به انتشار از انتشار احتمالا برای spikes abortive مثل آن هایی که در سلول های HeLa واکنش می دهند و به دوزهای پایین هیستامین واکنش نشان می دهند، حساب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Language is the means of initiation into the conventions of conceptualization and communication which define particular cultures.
[ترجمه گوگل]زبان وسیله ای است برای شروع به قراردادهای مفهوم سازی و ارتباطی که فرهنگ های خاصی را تعریف می کند
[ترجمه ترگمان]زبان وسیله ای برای آغاز به کنوانسیون های مفهوم سازی و ارتباط است که فرهنگ های خاص را تعریف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[بهداشت] آغاز
[صنعت] شروع به کار، آغاز - در مدیریت پروژه مرحله تصویب پروژه و یا یک فاز از پروژه می باشد
[ریاضیات] آماده سازی
[پلیمر] آغاز، آغازگری

انگلیسی به انگلیسی

• beginning, commencement; formal admission into some organization or position; ceremony celebrating admission into an organization or position; instruction, teaching of basic knowledge

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: The action of beginning something or being introduced to something new 🚀
🔍 مترادف: Commencement
✅ مثال: The initiation of the new employee program was celebrated with a ceremony.
تشرف ( فلسفه )
initiate : شروع کردن
initiation : شروع ، راه اندازی
initial : اولیه
initiative : ابتکار ، طرح
ابتکار
ابتکار عمل
دخالت
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : initiate / initialize / initial
✅️ اسم ( noun ) : initiate / initiation / initiative / initiator / initial / initialization
✅️ صفت ( adjective ) : initial
✅️ قید ( adverb ) : initially
نوکیش پذیری
آیین پذیرش یا ورود
مناسک تشرف
پا قدم
nice initiation
چه پاقدم خوبی ( کنایه )
ورود، گام نهادن یا قدم گذاشتن ( در یک محفل، تیم ورزشی، مکتب فکری و . . . )
ابتکار
initiation ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: آغازش
تعریف: [زبان شناسی] حرکت تلمبه‏ای اندام های آوایی که باعث جریان هوا در مجرای آوایی برای تولید آوا می‏شود|||[زیست شناسی - ژن شناسی و زیست فنّاوری] 1. نخستین واکنش برای ساخت یک ترکیب، به ویژه مولکول بسپاری|||2. نخستین مرحلۀ همتاسازی یا رونویسی یا ترجمه
initiation ( noun ) = پذیرش، راه اندازی، آغاز ( به صورت رسمی ) ، اقامه ، آشناسازی، آشناییت
Definition = موقعیتی که چیزی شروع می شود/موقعیتی که کسی برای اولین بار با یک فعالیت یا مهارت آشنا می شود/عمل شروع چیزی/یک مراسم یا تشریفات خاص که نشان دهنده پذیرش شخصی در یک گروه است/
...
[مشاهده متن کامل]

an initiation ceremony = مراسم پذیرش
examples:
1 - Lawyers for the couple have announced the initiation of divorce proceedings.
وکلای زوج از آغاز ( به طور رسمی ) مراحل طلاق خبر داده اند.
2 - My initiation into the mysteries of home brewing was not a success.
آشناسازی من به رازهای تولید آبجو خانگی موفقیت آمیز نبود.
3 - The initiation and carrying out of such a measure, he wrote, is absolutely necessary.
وی نوشت ، شروع و انجام چنین اقدامی کاملاً ضروری است.
4 - Sailors who charter a boat must pay a $495 initiation fee to join the club
ملوانانی که قایق را اجاره می کنند برای پیوستن به این باشگاه باید مبلغ 495 دلار هزینه پذیرش را پرداخت کنند

معارفه
آغازین
اقدامات
سر آغاز
پاگشا
تشرف
وصل ( در طرق معنوی )
پیش قدمی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس