initiated ( adj ) = آغاز شده، شروع شده، راه اندازی شده، معرفی شده، درج شده، پذیرفته شده، تایید شده
معانی دیگر >>>>> پرورش یافته، باتجربه ، امتحان شده، تحصیل کرده، دانش آموخته
Definition = معرفی شده در/در حال انجام ، در حال انجام باشد/تحت آغاز/داشتن دانش مبتنی بر بلوغ یا طول عمر در یک زمینه خاص/به جریان انداختن/داشتن دانش از یک واقعیت یا یک زمینه خاص/
... [مشاهده متن کامل]
examples:
1 - There have been no measures initiated nor a road map charted out, to rectify such fiscal imbalances and to restore balance for long term growth.
هیچ اقدامی برای اصلاح این عدم توازن مالی و ترمیم تعادل برای رشد درازمدت آغاز نشده و نقشه راه نیز ترسیم نشده است.
2 - In central Africa they signal the attainment of rank by the community's elders and by initiated members of secret societies.
در آفریقای مرکزی آنها اکتساب کسب رتبه توسط بزرگان جامعه و توسط اعضای پرورش یافته انجمن های سری هستند.
نکته : اگر به صورت اسم به کار بیاد به معنای افراد شایسته، خبرگان، افراد دارای صلاحیت، افراد با تجربه می باشد.