initially

/ˌɪˈnɪʃəli//ɪˈnɪʃəli/

در آغاز، درنخست، در ابتدا، اولا، اصلا

بررسی کلمه

قید ( adverb )
• : تعریف: at first; in the beginning.
متضاد: finally, ultimately

- The cat and dog did not get along initially.
[ترجمه حمیده] گربه و سگ از ابتدا با هم کنار نمی آمدند
|
[ترجمه گوگل] گربه و سگ در ابتدا با هم کنار نمی آمدند
[ترجمه ترگمان] گربه و سگ در ابتدا حرکت نکردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Stan initially wanted to go to medical school.
[ترجمه گوگل]استن در ابتدا می خواست به دانشکده پزشکی برود
[ترجمه ترگمان]استن ابتدا می خواست به مدرسه پزشکی برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It is necessary initially to classify the headaches into certain types.
[ترجمه گوگل]ابتدا لازم است سردردها را به انواع خاصی طبقه بندی کرد
[ترجمه ترگمان]ابتدا باید سردرد را به انواع خاصی طبقه بندی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Initially, the work was pretty mundane.
[ترجمه گوگل]در ابتدا، کار بسیار پیش پا افتاده بود
[ترجمه ترگمان]در ابتدا، این کار دنیوی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Initially the government was unwilling to accept the defeat.
[ترجمه گوگل]در ابتدا دولت حاضر به پذیرش شکست نبود
[ترجمه ترگمان]در ابتدا، دولت تمایلی به قبول این شکست نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Feathers initially developed from insect scales.
[ترجمه گوگل]پرها در ابتدا از پوسته های حشرات ایجاد شدند
[ترجمه ترگمان]Feathers ابتدا از مقیاس های حشرات توسعه یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Cantona initially went on loan to Leeds United.
[ترجمه گوگل]کانتونا در ابتدا به صورت قرضی به لیدز یونایتد رفت
[ترجمه ترگمان]Cantona در ابتدا به (لیدز یونایتد)وام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His illness was initially diagnosed as food poisoning.
[ترجمه گوگل]بیماری او ابتدا مسمومیت غذایی تشخیص داده شد
[ترجمه ترگمان]بیماری او در ابتدا به عنوان مسمومیت غذایی تشخیص داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Initially he had bucked against her restraints.
[ترجمه گوگل]در ابتدا او در برابر محدودیت های او مقاومت کرده بود
[ترجمه ترگمان]در ابتدا با محدودیت های خود مخالفت کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The chick initially has no fear of man.
[ترجمه گوگل]جوجه در ابتدا هیچ ترسی از انسان ندارد
[ترجمه ترگمان]این جوجه در ابتدا هیچ ترسی از انسان ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I initially dismissed the idea out of hand.
[ترجمه گوگل]من در ابتدا این ایده را رد کردم
[ترجمه ترگمان]ابتدا این ایده را از دست دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She came initially to spend a few days, but in the end she stayed for a whole month.
[ترجمه گوگل]او ابتدا برای گذراندن چند روز آمد، اما در نهایت یک ماه تمام ماند
[ترجمه ترگمان]او ابتدا برای چند روز به اینجا آمد، اما در نهایت یک ماه تمام ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The ban was initially opposed by the US.
[ترجمه گوگل]این ممنوعیت در ابتدا با مخالفت ایالات متحده مواجه شد
[ترجمه ترگمان]این ممنوعیت در ابتدا با ایالات متحده مخالف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The island's population initially numbered 180, but there was a gradual decline until only 40 people were left.
[ترجمه گوگل]جمعیت جزیره در ابتدا 180 نفر بود، اما به تدریج کاهش یافت تا اینکه تنها 40 نفر باقی ماندند
[ترجمه ترگمان]جمعیت این جزیره در ابتدا به ۱۸۰ نفر رسیده بود، اما تا زمانی که تنها ۴۰ نفر باقی ماندند، کاهش تدریجی وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He was initially articled to a solicitor.
[ترجمه گوگل]او ابتدا به یک وکیل فرستاده شد
[ترجمه ترگمان]در ابتدا به خدمت یک وکیل پرداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] در آغاز، ابتداء، در ابتدا

انگلیسی به انگلیسی

• at first, in the first place, at the beginning
initially means in the early stages of a process.

پیشنهاد کاربران

در ابتدا
مثال: Initially, I wasn't sure if I wanted to take the job offer.
در ابتدا، مطمئن نبودم که می خواهم پیشنهاد کار را بپذیرم.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
در همان ابتدای امر
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : initiate / initialize / initial
✅️ اسم ( noun ) : initiate / initiation / initiative / initiator / initial / initialization
✅️ صفت ( adjective ) : initial
✅️ قید ( adverb ) : initially
اول - اولا
اولش
در اصل
پیشتر
قبلاً
پیش از این
At first
در اوایل
در وهله نخست
در ابتدا
در آغاز
اول
برای شروع
در شروع
First

برای شروع، در بدو امر، در شروع، در ابتدا
در آغاز، درنخست، در ابتدا
ابتدائن
firstly/first of all
اولین بار
اول از همه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس