iniquity

/ɪˈnɪkwɪti//ɪˈnɪkwɪti/

معنی: شرارت، بی انصافی
معانی دیگر: (کارهای) شرارت آمیز، بی رحمانه، ستمگرانه، بدجنسی، بدنهادی، دیوسیرتی، رذالت، ظلم، بی رحمی، ستمگری، بیداد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: iniquities
(1) تعریف: great injustice or wickedness.
مترادف: depravity, inequity, injustice, nefariousness, sin, unfairness, unrighteousness, villainy, wickedness, wrong
متضاد: virtue
مشابه: badness, corruption, dishonesty, evil, immorality, outrage, profligacy, turpitude, vice

- South African blacks suffered the iniquity of apartheid for decades.
[ترجمه گوگل] سیاهپوستان آفریقای جنوبی برای چندین دهه از شرارت آپارتاید رنج بردند
[ترجمه ترگمان] سیاهان آفریقای جنوبی دهه ها است که از شرارت آپارتاید رنج می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a wicked or sinful act or condition.
مترادف: depravity, immorality, infamy, injustice, sin, transgression, vice, villainy, wickedness, wrong, wrongdoing
متضاد: virtue
مشابه: atrocity, corruption, crime, delinquency, dishonesty, evil, injury, knavery, malefaction, malfeasance, outrage

جمله های نمونه

1. a den of iniquity
لانه ی شرارت

2. The writer reflects on human injustice and iniquity.
[ترجمه گوگل]نویسنده در مورد بی عدالتی و بی عدالتی انسانی تأمل می کند
[ترجمه ترگمان]نویسنده درباره بی عدالتی انسانی و شرارت سخن می گوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They were trying to protect their son from iniquity.
[ترجمه گوگل]آنها در تلاش بودند تا از پسر خود در برابر گناه محافظت کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها سعی می کردند از son محافظت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. From their callous hearts comes iniquity; the evil conceits of their minds know no limits.
[ترجمه گوگل]از دلهای سنگدل آنها ظلم بیرون می آید خودپسندی های شیطانی آنها حد و مرزی نمی شناسد
[ترجمه ترگمان]از قلب های بی عاطفه و عاری از شرارت، تخیلات شیطانی ذهن آن ها هیچ محدودیتی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A real den of iniquity it's divided up into several little catacombs.
[ترجمه گوگل]یک لانه واقعی گناه که به چندین دخمه کوچک تقسیم شده است
[ترجمه ترگمان]یک لانه شیطانی در چند تا دخمه کوچک به هم تقسیم شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Cranston loved this place, a veritable den of iniquity but one which sold good ales, fine wine and delicious food.
[ترجمه گوگل]کرانستون این مکان را دوست داشت، یک لانه ی گناه واقعی، اما محلی که دمنوش خوب، شراب خوب و غذاهای لذیذ می فروخت
[ترجمه ترگمان]کرنستن این محل را دوست داشت، یک کنام واقعی شرارت، اما یک کدو متون خوب، شراب خوب و غذای خوش مزه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Who build Zion by bloodshed And Jerusalem by iniquity.
[ترجمه گوگل]که صهیون را با خونریزی و اورشلیم را با گناه می سازند
[ترجمه ترگمان]چه کسی صهیون را از خونریزی و اورشلیم به وسیله شرارت ساخته؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Then shall the man be guiltless from iniquity, and this woman shall bear her iniquity.
[ترجمه گوگل]آنگاه مرد از گناه بیگناه خواهد شد و این زن گناه خود را متحمل خواهد شد
[ترجمه ترگمان]پس این زن از شرارت در امان خواهد بود و این زن شرارت او را تحمل خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Why dost thou show me iniquity, and look upon perverseness ? for destruction and violence are before me; and there is strife, and contention riseth up.
[ترجمه گوگل]چرا ظلم را به من نشان می دهی و به کژکاری می نگری؟ زیرا نابودی و خشونت پیش روی من است و نزاع وجود دارد و نزاع بالا می گیرد
[ترجمه ترگمان]چرا به من شرارت نشان می دهی؟ و به perverseness نگاه می کنی؟ برای نابود کردن و خشونت در مقابل من است و درگیری و بحث و بحث در پیش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Scripture: "I will forgive their iniquity, and I will remember their sin no more. "—JER. xxxi. 3
[ترجمه گوگل]کتاب مقدس: "من گناه آنها را خواهم بخشید و گناه آنها را دیگر به خاطر نمی آورم " - JER xxxi 3
[ترجمه ترگمان]کتاب مقدس: \" من will را خواهم بخشید، و گناه آن ها را نه بیشتر به خاطر خواهم سپرد \" xxxi ۳
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It was a sink of iniquity.
[ترجمه گوگل]این غرق گناه بود
[ترجمه ترگمان]غرق در شرارت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But was rebuked for his iniquity: the dumb ass speaking with man's voice forbad the madness of the prophet.
[ترجمه گوگل]اما به خاطر گناهش مورد سرزنش قرار گرفت: الاغ گنگ که با صدای انسان صحبت می کرد از جنون پیامبر منع می کرد
[ترجمه ترگمان]اما به خاطر iniquity او را سرزنش کرد: احمق احمق که با صدای مردانه حرف می زد، دیوانه پیامبر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A disco isn't exactly a den of iniquity.
[ترجمه گوگل]دیسکو دقیقاً لانه گناه نیست
[ترجمه ترگمان]دیسکو دقیقا یک کنام شرارت نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. For I will declare mine iniquity ; I be sorry for my sin.
[ترجمه گوگل]زیرا من گناه خود را اعلام خواهم کرد برای گناهم پشیمانم
[ترجمه ترگمان]زیرا گناه من را اعلام خواهم کرد و از گناه خود پشیمان خواهم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He thought of New York as a den of iniquity.
[ترجمه گوگل]او نیویورک را به مثابه لانه گناه می دانست
[ترجمه ترگمان]به نیویورک به عنوان کنام شرارت در نظر گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شرارت (اسم)
wickedness, illness, mischief, villainy, depravity, felony, malfeasance, iniquity, malevolence, irreligion

بی انصافی (اسم)
injustice, iniquity, inequity

انگلیسی به انگلیسی

• wickedness, evil; injustice
an iniquity is something that is wicked or unjust; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: Immoral or grossly unfair behavior ⚖️ 😈
🔍 مترادف: Wickedness
✅ مثال: The corrupt ruler's iniquity was evident in his unjust treatment of the people.
a very wrong and unfair action or situation/ iquity is often associated with a lack of moral or ethical standards and manifests itself in various forms, such as dishonesty, corruption, or greed.
رسمی / یک اقدام یا موقعیت بسیار اشتباه و ناعادلانه
...
[مشاهده متن کامل]

بی عدالتی اغلب با فقدان معیارهای اخلاقی یا معنوی همراه است و خود را به اشکال مختلف، مانند عدم صداقت، فساد، یا طمع نشان می دهد.
They fought long and hard against the iniquities of apartheid.
The writer reflects on human injustice and iniquity.
“The historical iniquities are now under fresh scrutiny. ”
“The use of illegal narcotics is not only a destroyer of personal health but also an iniquity that undermines our society. ”
“A nation still struggling with the aftereffects of the iniquity of slavery. ”

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/iniquity
حق کشی
نابرابری، بیداد، زورگویی ، حق کشی، ستم پیشگی، دیومنشی، دیوسیرتی، فرومایگی، پست نهادی، سست عنصری
اجهاف
EQUITY میشه عدل، انصاف
پیشوند هم که منفی میکنه
INIQUITY میشه بی انصافی ، بی عدالتی
Wickedness

بپرس