inimical

/ˌɪˈnɪmɪkl̩//ɪˈnɪmɪkl̩/

معنی: مضر، نامساعد، معاند، غیر دوستانه، دشمنانه
معانی دیگر: دشمن وار، خصم آمیز، نادوستوار، ضد، پاد، مخالف، مغایر، خصمانه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: inimically (adv.), inimicality (n.)
(1) تعریف: like an enemy; hostile.
مترادف: hostile, ill-disposed, unfriendly
متضاد: friendly
مشابه: antagonistic, antipathetic, bellicose, belligerent, hateful, ill, inhospitable, malevolent, mean, rancorous, unkind

- These inimical neighbors had clashed with each other for decades.
[ترجمه گوگل] این همسایه های دشمن ده ها سال با یکدیگر درگیر شده بودند
[ترجمه ترگمان] این همسایگان همسایه برای دهه ها با هم درگیر شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: having or tending to have a bad effect; harmful or adverse.
مترادف: adverse, damaging, dangerous, deleterious, detrimental, harmful, injurious
متضاد: favorable
مشابه: baneful, contrary, destructive, hurtful, ill, noxious, pernicious, poisonous, ruinous, toxic, unhealthy

- The nation's hostile threats are inimical to its efforts to gain world respect.
[ترجمه گوگل] تهدیدهای خصمانه این کشور با تلاش های آن برای جلب احترام جهانی مخالف است
[ترجمه ترگمان] تهدیدهای خصمانه مردم نسبت به تلاش های این کشور برای کسب احترام جهانی یک سان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. laws inimical to freedom
قوانین مغایر آزادی

2. they are inimical toward our family
آنان نسبت به خانواده ی ما خصومت دارند.

3. Excessive managerial control is inimical to creative expression.
[ترجمه گوگل]کنترل بیش از حد مدیریتی با بیان خلاق مخالف است
[ترجمه ترگمان]کنترل مدیریتی بیش از حد مغایر با بیان خلاقانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. These policies are inimical to the interests of society.
[ترجمه گوگل]این سیاست ها با مصالح جامعه خصمانه است
[ترجمه ترگمان]این سیاست ها مغایر با منافع جامعه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Another factor inimical to corals is prolonged emersion, but resistance to this varies with the species.
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از عوامل دشمن مرجان ها ظهور طولانی مدت است، اما مقاومت در برابر این با گونه متفاوت است
[ترجمه ترگمان]عامل دیگری که مغایر با مرجان ها است، طولانی مدت است، اما مقاومت در برابر این موضوع با گونه ها فرق می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Authoritarianism is historically inimical to genuine invention.
[ترجمه گوگل]اقتدارگرایی از نظر تاریخی با اختراع واقعی دشمنی دارد
[ترجمه ترگمان]Authoritarianism از لحاظ تاریخی مغایر با اختراع حقیقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He argued that our existing governmental arrangements are inimical to forging a sense of fraternity.
[ترجمه گوگل]او استدلال کرد که ترتیبات دولتی موجود ما با ایجاد حس برادری مخالف است
[ترجمه ترگمان]او استدلال می کند که مقررات دولتی فعلی ما مخالف ایجاد حس برادری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Indeed, perhaps inimical to ours, in view of the hostility of such long standing between man and rat.
[ترجمه گوگل]در واقع، با توجه به خصومت طولانی مدت بین انسان و موش، شاید با ما دشمنی کند
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، شاید با وجود دشمنی که بین مرد و موش وجود داشت، شاید inimical نسبت به ما با هم مخالف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Force is inimical to the laws.
[ترجمه گوگل]زور با قوانین مخالف است
[ترجمه ترگمان]نیرو مغایر با قوانین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A Quaker child in an inimical New England settlement is stoned by the other children.
[ترجمه گوگل]یک کودک کویکر در یک شهرک خصمانه در نیوانگلند توسط سایر کودکان سنگسار می شود
[ترجمه ترگمان]یک کودک Quaker در یک اقامتگاه جدید نیوانگلند به وسیله بچه های دیگر سنگسار شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Yet many have said that government support is inimical to artistic development.
[ترجمه گوگل]با این حال بسیاری گفته اند که حمایت دولت با توسعه هنری مخالف است
[ترجمه ترگمان]با این حال بسیاری گفته اند که حمایت دولت مغایر با توسعه هنری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. How to eliminate the inimical mentality of a person with the swiftest method?
[ترجمه گوگل]چگونه با سریع ترین روش ذهنیت خصمانه یک فرد را از بین ببریم؟
[ترجمه ترگمان]چگونه ذهنیت inimical فرد را با سریع ترین روش حذف کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Lack of ambition is inimical to success.
[ترجمه گوگل]فقدان جاه طلبی با موفقیت دشمنی دارد
[ترجمه ترگمان]فقدان جاه طلبی متناقض با موفقیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His policies are inimical to academic freedom.
[ترجمه گوگل]سیاست های او با آزادی آکادمیک مخالف است
[ترجمه ترگمان]سیاست های او مغایر با آزادی تحصیلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The action of calcium as a protective agent inimical ions is not a highly specific function.
[ترجمه گوگل]عمل کلسیم به عنوان یک عامل محافظتی یون های دشمن یک عملکرد بسیار خاص نیست
[ترجمه ترگمان]عمل کلسیم به عنوان یک عامل حفاظتی، عملکرد بسیار ویژه ای ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مضر (صفت)
bad, adverse, obnoxious, evil, harmful, detrimental, noxious, damaging, pernicious, inimical, malefic, tortious, baneful, hurtful, pestiferous, nocuous, injurious, derogatory, noisome, unwholesome, inadvisable, impairing, insanitary, nocent

نامساعد (صفت)
bad, unfavorable, inimical, inadequate, uneven, unfair, unclear

معاند (صفت)
obstinate, stubborn, inimical, bitter-end, rancorous, spiteful, contumacious

غیر دوستانه (صفت)
ill, inimical

دشمنانه (صفت)
inimical

انگلیسی به انگلیسی

• hostile, unfriendly; harmful
conditions that are inimical to something make it hard for it to develop or survive; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Unfriendly or hostile ⚔️
🔍 مترادف: Adverse
✅ مثال: The inimical relationship between the two countries led to tensions
Satanas inimical dei=satan, enemy of god
جمله اول لاتین است؛که به معنای:شیطان دشمن خداوند:که با جمله ی دوم مترادف است
This term describes something or someone that is harmful, unfriendly, or opposed to another thing or person.
چیزی یا شخصی که مضر، غیر دوستانه یا مخالف چیز یا شخص دیگری است.
مثال؛
The harsh weather conditions were inimical to outdoor activities.
...
[مشاهده متن کامل]

In a discussion about international relations, someone might describe a country as “inimical” if it poses a threat or acts against the interests of another country.
A person describing a toxic relationship might say, “His constant criticism and negativity were inimical to my well - being. ”

ستیزه گر_ آسیب زا_ سر ستیز داشتن ( فعل )
مغایر
مغایرت
مخالف

آسیب زا

بپرس