inhumation

/ˌɪnhjuːˈmeɪʃən//ˌɪnhjuːˈmeɪʃən/

معنی: دفن، بخاک سپاری، در قبرگذاری
معانی دیگر: دفن، بخاک سپاری، در قبرگذاری

جمله های نمونه

1. Forty-two extended inhumations, several with wooden coffins, were examined, 14 in the northern and 28 in the southern plot.
[ترجمه گوگل]چهل و دو گودبرداری گسترده، تعدادی از آنها با تابوت های چوبی، 14 در شمال و 28 در قطعه جنوبی مورد بررسی قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]چهل و دو inhumations گسترش یافته، چندین تابوت چوبی، مورد بررسی قرار گرفتند که ۱۴ تای آن ها در قسمت شمالی و ۲۸ در بخش جنوبی قرار داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Another, presumably later, inhumation cemetery lay in and around the southern boundary ditch at its Ryknild Street end.
[ترجمه گوگل]گورستان دیگر، احتمالاً بعد، در داخل و اطراف خندق مرزی جنوبی در انتهای خیابان رایکنیلد قرار داشت
[ترجمه ترگمان]یکی دیگر از آن ها احتمالا بعدها قبرستان inhumation در کناره جنوبی its در انتهای خیابان Ryknild قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Ann: In general, they adopt the inhumation, cremation and sea-burial.
[ترجمه گوگل]ان: به طور کلی، آنها را به قتل، سوزاندن و دفن دریایی می پذیرند
[ترجمه ترگمان]آن: به طور کلی، آن ها the، دفن و دفن زباله را می پذیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The prior funeral technologies such as cremation, inhumation, burials and the like are unprogressive, which directly causes environment pollution and land waste.
[ترجمه گوگل]فناوری های قبلی تشییع جنازه مانند سوزاندن، تدفین، تدفین و امثال آن غیرقابل پیشرفت است که مستقیماً باعث آلودگی محیط زیست و هدر رفتن زمین می شود
[ترجمه ترگمان]آخرین تکنولوژی های مراسم تدفین مانند سوزاندن اجساد، inhumation، burials و امثال آن ها unprogressive هستند که به طور مستقیم موجب آلودگی محیط زیست و هدر رفتن زمین می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Laowang explains: " Combustion is cremate, degenerating is inhumation. "
[ترجمه گوگل]Laowang توضیح می دهد: "احتراق سوزاندن است، انحطاط inhumation است "
[ترجمه ترگمان]Laowang توضیح می دهد: \" این امر روشن نیست، انحطاط است \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Ethnic minorities which traditionally practice inhumation are exempt from the government requirement of cremation, and are allotted special land for cemeteries.
[ترجمه گوگل]اقلیت‌های قومی که به طور سنتی اقدام به کشتن انسان می‌کنند از احکام دولتی سوزاندن مرده معاف هستند و زمین‌های ویژه‌ای برای قبرستان‌ها در نظر گرفته می‌شوند
[ترجمه ترگمان]اقلیت های قومی که به طور سنتی عمل می کنند از نیاز دولت به سوزاندن دفن زباله معاف هستند و زمین های ویژه برای قبرستان ها را اختصاص داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In general, they adopt the inhumation, cremation and sea-burial.
[ترجمه گوگل]به طور کلی، آنها مردن، سوزاندن و دفن دریایی را می پذیرند
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، آن ها دفن زباله، دفن و دفن زباله را می پذیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Here Period V of late Roman date saw the imposition of an inhumation cemetery upon the earlier pattern of ditched enclosures.
[ترجمه گوگل]در اینجا دوره پنجم از تاریخ روم متاخر شاهد تحمیل یک گورستان زیرزمینی بر روی الگوی قبلی محوطه های خندق بود
[ترجمه ترگمان]در اینجا، وی در اواخر تاریخ روم تحمیل یک قبرستان inhumation بر روی الگوی اولیه محوطه های ditched را مشاهده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Most information about the later phases of the town has come from several late Roman inhumation cemeteries.
[ترجمه گوگل]بیشتر اطلاعات در مورد مراحل بعدی شهر از چندین گورستان رومی اواخر به دست آمده است
[ترجمه ترگمان]بیشتر اطلاعات مربوط به فازه ای بعدی این شهر از چندین قبرستان late رومی ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دفن (اسم)
sepulcher, sepulchre, burial, interment, mortuary, sepulture, inhumation

بخاک سپاری (اسم)
burial, interment, sepulture, inhumation, funeral

در قبر گذاری (اسم)
inhumation

انگلیسی به انگلیسی

• burial of the dead, act of burying in a grave

پیشنهاد کاربران

بپرس