inhospitable

/ˌɪnˈhɑːspətəbl̩//ˌɪnhɒˈspɪtəbl̩/

معنی: نامهربان، مهمان ننواز، غریب ننواز
معانی دیگر: (آب و هوا) بد، نامساعد، ناخوشایند، (سرزمین) بی آب و علف، بد آب و هوا، نامهمان دوست، نامهمان نواز (در برابر: hospitable)، بخیل، نادوستوار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: inhospitably (adv.), inhospitableness (n.)
(1) تعریف: of a person, group, action, or the like, not friendly or welcoming; not showing or inclined to show hospitality.
متضاد: friendly, hospitable, warm, welcoming
مشابه: forbidding

- Many of the local people resented the wealthy tourists and could be somewhat inhospitable.
[ترجمه Ali] [ترجمه گوگل] بسیاری از مردم محلی از گردشگران ثروتمند نفرت داشتند و می توانستند تا حدودی بی حد و حصر باشند
|
[ترجمه گوگل] بسیاری از مردم محلی از گردشگران ثروتمند رنجیده بودند و می‌توانستند تا حدودی مهمان‌نواز باشند
[ترجمه ترگمان] بسیاری از مردم محلی از گردشگران ثروتمند ناراضی بودند و می توانستند تا حدی نامساعد باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: of a place or climate, not offering shelter or a favorable condition or aspect; barren; forbidding.
متضاد: favorable, hospitable
مشابه: desolate, forbidding, hostile

- Antarctica has perhaps the most inhospitable climate of any of the earth's regions.
[ترجمه گوگل] قطب جنوب شاید نامساعدترین آب و هوا را در میان مناطق کره زمین دارد
[ترجمه ترگمان] قطب جنوب شاید the آب و هوای مناطق زمین باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. inhospitable climate
آب و هوای بد

2. He trekked across some of the most inhospitable terrain in the world.
[ترجمه گوگل]او در برخی از نامناسب ترین زمین های جهان قدم زد
[ترجمه ترگمان]او در میان یکی از the سرزمین های جهان حرکت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Some governments are inhospitable to aid workers.
[ترجمه گوگل]برخی از دولت ها برای کمک به کارگران غیر مهمان نواز هستند
[ترجمه ترگمان]برخی از دولت ها برای کمک به کارگران در نظر گرفته نمی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They had to trek for miles through inhospitable countryside.
[ترجمه گوگل]آن‌ها مجبور بودند کیلومترها در حومه‌های بی‌میهمان پیاده‌گردی کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها مجبور بودند برای مایل ها راه را در مناطق غیر نامساعد سپری کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They walked for miles across steep and inhospitable terrain.
[ترجمه گوگل]آنها کیلومترها در زمین های شیب دار و نامناسب پیاده روی کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها مایل ها راه را در طول جاده پرشیب و نامساعد پیاده طی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The brokerage firm has always been extremely inhospitable to women.
[ترجمه گوگل]شرکت کارگزاری همیشه نسبت به زنان بسیار غیر مهمان‌نواز بوده است
[ترجمه ترگمان]شرکت کارگزاری همیشه برای زنان بسیار نامناسب بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It was in this harsh and inhospitable land that one of the great religions of mankind originated.
[ترجمه گوگل]یکی از ادیان بزرگ بشریت در این سرزمین خشن و ناپذیر پدید آمد
[ترجمه ترگمان]در این سرزمین سخت و نامساعد بود که یکی از ادیان بزرگ بشر از آن سرچشمه می گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Back then, their roof terrace was an inhospitable, asphalt-covered wasteland.
[ترجمه گوگل]در آن زمان، تراس پشت بام آنها یک زمین بایر غیر قابل مهمان‌نواز و پوشیده از آسفالت بود
[ترجمه ترگمان]پس از آن، در پشت بوم، ایوان سرد و خالی از آسفالت و آسفالت قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In particular, habitats which appear inhospitable at one period may be quite acceptable and considered normal at another.
[ترجمه گوگل]به طور خاص، زیستگاه هایی که در یک دوره نامناسب به نظر می رسند ممکن است کاملاً قابل قبول باشند و در دوره دیگر عادی در نظر گرفته شوند
[ترجمه ترگمان]به طور خاص، habitats که در یک دوره نامناسب به نظر می رسد، ممکن است کاملا قابل قبول باشد و به صورت عادی در نظر گرفته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They were left unmolested in inhospitable country.
[ترجمه گوگل]آنها بدون مزاحمت در کشوری نامهمان رها شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها بدون مزاحمت در کشور نامساعد را ترک کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The monks are not inhospitable, but recognizing and acknowledging so many visitors would make a spiritual and monastic life impossible.
[ترجمه گوگل]راهبان مهمان نواز نیستند، اما شناخت و تصدیق این همه بازدیدکننده، زندگی روحانی و رهبانی را غیرممکن می کند
[ترجمه ترگمان]راهبان inhospitable نیستند، بلکه رسمیت می شناسند و تصدیق می کنند که بسیاری از بازدیدکنندگان زندگی روحانی و رهبانی را غیر ممکن می سازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It looked gaunt and inhospitable, he realised.
[ترجمه گوگل]او متوجه شد که ظاهری لاغر و غیر مهمان نواز به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]لاغر و بی روح به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But they must find Shetland pretty inhospitable, with no trees to support the grubs which is their normal diet.
[ترجمه گوگل]اما آن‌ها باید شتلند را بسیار غیر مهمان‌نواز بدانند، بدون درختی که از درختان که رژیم غذایی معمولی آن‌ها است حمایت کند
[ترجمه ترگمان]اما آن ها باید شتلند را، با هیچ درختی برای حمایت از the که رژیم غذایی عادی آن ها است، پیدا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The prince chose one of the world's most inhospitable and dangerous areas for his trip.
[ترجمه گوگل]شاهزاده یکی از ناپذیرترین و خطرناک ترین مناطق جهان را برای سفر خود انتخاب کرد
[ترجمه ترگمان]شاهزاده یکی از خطرناک ترین و خطرناک ترین مناطق سفر خود را انتخاب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نامهربان (صفت)
inhospitable, unkind, unmerciful

مهمان ننواز (صفت)
inhospitable

غریب ننواز (صفت)
inhospitable

انگلیسی به انگلیسی

• not hospitable, unaccommodating, unwelcoming to guests, unfriendly; barren, not providing shelter (of an area or region)
an inhospitable place is unpleasant to live in.
if you are inhospitable, you do not make people feel welcome when they visit you.

پیشنهاد کاربران

خصومت آمیز
غیر قابل سکونت
نامیزبان، ناپذیرا
کسی که مهمان نواز نیست

ناخوشایند، ناسازگار، ناگوار ، نامطبوع، تلخ ، به دور از مهمان نوازی،
نامساعد
ازاردهنده

بپرس