inhibitory


باز دارنده، نهی امیز، متضمن جلوگیری

جمله های نمونه

1. We think the inhibition is part of an inhibitory surround that helps focus neural activity in the dominant hemisphere.
[ترجمه گوگل]ما فکر می کنیم که مهار بخشی از یک محیط بازدارنده است که به تمرکز فعالیت عصبی در نیمکره غالب کمک می کند
[ترجمه ترگمان]ما فکر می کنیم که مهار بخشی از یک حلقه بازدارنده است که به تمرکز فعالیت عصبی در نیم کره چپ کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Thus, the bile itself seemed to be the inhibitory agent in the venous effluent.
[ترجمه گوگل]بنابراین، به نظر می رسید که خود صفرا عامل بازدارنده در پساب وریدی باشد
[ترجمه ترگمان]بدین ترتیب، به نظر می رسید که خود صفرا عامل نفوذی در the بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This indicates the presence of an inhibitory surround.
[ترجمه گوگل]این نشان دهنده وجود یک محیط بازدارنده است
[ترجمه ترگمان]این نشان دهنده وجود یک surround مهار کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He then varied the ratio of excitatory to inhibitory interaction strengths.
[ترجمه گوگل]او سپس نسبت قدرت برهمکنش تحریکی به مهاری را تغییر داد
[ترجمه ترگمان]سپس وی نسبت of به نقاط قوت تعامل بازدارنده را تغییر داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This signal can be either excitatory or inhibitory.
[ترجمه گوگل]این سیگنال می تواند تحریک کننده یا بازدارنده باشد
[ترجمه ترگمان]این سیگنال می تواند برانگیزاننده یا بازدارنده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. None was receiving antibiotics or had taken acid inhibitory agents within the previous week.
[ترجمه گوگل]هیچ یک از آنها آنتی بیوتیک دریافت نکردند یا داروهای مهارکننده اسید را در هفته گذشته مصرف نکرده بودند
[ترجمه ترگمان]هیچ یک از آن ها آنتی بیوتیک دریافت نکرده بودند و یا عوامل بازدارنده بازدارنده را در طول هفته پیش گرفته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. And so it produces an inhibitory postsynaptic potential that subtracts from the excitatory ones.
[ترجمه گوگل]و بنابراین یک پتانسیل پس سیناپسی بازدارنده ایجاد می کند که از پتانسیل های تحریکی کم می کند
[ترجمه ترگمان]و لذا یک پتانسیل پس سیناپسی را تولید می کند که از the excitatory کم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Inhibitory interconnections are very important for preserving stability in neural activity.
[ترجمه گوگل]اتصالات بازدارنده برای حفظ ثبات در فعالیت عصبی بسیار مهم هستند
[ترجمه ترگمان]اتصالات میانی برای حفظ پایداری در فعالیت عصبی بسیار مهم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In addition, inhibitory links between competitors at the same level allow better scoring, more active nodes to depress any competitors.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، پیوندهای بازدارنده بین رقبا در همان سطح به گره‌های فعال‌تر و امتیازدهی بهتر اجازه می‌دهد تا هر رقیبی را سرکوب کند
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، ارتباط مهاری بین رقبا در همان سطح به امتیاز دهی بهتر، گره های فعال بیشتری برای افسرده کردن هر رقیب کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The effect of the inhibitory zone is subtracted from the output from the excitatory region.
[ترجمه گوگل]اثر ناحیه بازدارنده از خروجی ناحیه تحریکی کم می شود
[ترجمه ترگمان]اثر ناحیه مهاری از خروجی منطقه excitatory کم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The mechanism responsible for the inhibitory action of hyperglycaemia on gall bladder motility is not known.
[ترجمه گوگل]مکانیسم مسئول اثر مهاری هیپرگلیسمی بر تحرک کیسه صفرا شناخته نشده است
[ترجمه ترگمان]مکانیزم مسئول عمل بازدارندگی of در حرکت کیسه صفرا شناخته نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Objective To study the in vitro growth - inhibitory effect of MOR on bacteria.
[ترجمه گوگل]هدف مطالعه رشد در شرایط آزمایشگاهی - اثر مهاری MOR بر باکتری
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه اثر رشد در in vitro - اثر مهاری mor بر روی باکتری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Objective: To observe the inhibitory effects of biotic royal jelly on the ascitic hepatoma cell H2
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی اثرات مهاری ژل رویال زنده بر روی سلول H2 هپاتوم آسیتی
[ترجمه ترگمان]هدف: برای مشاهده اثرات مهاری ژله royal زیستی در سلول ascitic hepatoma H [ ۲ ]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Amino acid analysis of ACE inhibitory peptides.
[ترجمه گوگل]تجزیه و تحلیل اسید آمینه پپتیدهای مهار کننده ACE
[ترجمه ترگمان]تحلیل آمینو اسید از پپتیدهای دخیل در ACE
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• tending to restrain or hold back, suppressive, prohibitive

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : inhibit
✅️ اسم ( noun ) : inhibition / inhibitor
✅️ صفت ( adjective ) : inhibitory / inhibitive / inhibited / inhibitable
✅️ قید ( adverb ) : _
↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید:
📋 در زبان انگلیسی یک root word داریم به اسم hibit
📌 این ریشه، معادل "hold" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این ریشه را در خود داشته باشند، به "hold" مربوط هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

📂 مثال:
🔘 exhibit: to “hold” something out for display.
🔘 prohibit: to “hold” someone back from doing something.
🔘 inhibit: to “hold” or restrain an action.
🔘 exhibition: the act of “holding” items out for public viewing.
🔘 prohibition: the act of “holding” people back by forbidding.
🔘 inhibition: a “hold” or restraint on one’s impulses.
🔘 prohibitive: serving to strongly “hold” back or prevent.
🔘 exhibitor: one who “holds” something out on display.
🔘 inhibitory: causing a “hold” or restraint on action.
🔘 exhibitive: relating to the act of “holding” out for display.

✍️بازدارنده/ محدود کردن یا جلوگیری از یک فرآیند، عمل، یا تمایل است. این اصطلاح در زمینه های زیست شناسی و پزشکی به کار می رود و به پدیده هایی اشاره دارد که باعث کاهش یا توقف فعالیت های خاصی می شوند.
👈مترادف:
...
[مشاهده متن کامل]

Restraining
Suppressive
Restrictive
👇مثال؛
For instance, a medication that slows down the growth of bacteria can be described as inhibitory.
“Having strong inhibitory skills can help resist temptation. ”
“I always consider the inhibitory factors before making a decision. ”

رواشناسی:بازدارنده یا مهاری مثلا نورون پیام نورونی بازدارنده
مهاری
بازدارنده
مهار کننده
بازدارندگی

بپرس