inharmonious

/ˌɪnhɑːrˈmoʊnɪəs//ˌɪnhɑːˈməʊnɪəs/

معنی: غیر متجانس، ناموزون، بی اهنگ
معانی دیگر: ناهمساز، ناهماهنگ، ناساز، ناهماوا، inharmonic م

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: inharmoniously (adv.), inharmoniousness (n.)
(1) تعریف: not in harmony; discordant.
متضاد: harmonious
مشابه: ajar

(2) تعریف: in conflict or disagreement.
متضاد: harmonious
مشابه: ajar

جمله های نمونه

1. There are inharmonious phenomena in traditional clinical teaching.
[ترجمه گوگل]در آموزش سنتی بالینی پدیده‌های ناهماهنگی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]پدیده های inharmonious در آموزش بالینی سنتی وجود دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Now, people is inharmonious in the respect of improving an environment.
[ترجمه گوگل]اکنون مردم از نظر بهبود محیط زیست ناهماهنگ هستند
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، مردم نسبت به بهبود محیط ناهماهنگ هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Inharmonious elements exist in China - EU relations in spite of the development of the overall relations.
[ترجمه گوگل]با وجود توسعه کلی روابط، عناصر ناهماهنگی در روابط چین و اتحادیه اروپا وجود دارد
[ترجمه ترگمان]عناصر inharmonious علی رغم توسعه روابط کلی، در روابط چین و اتحادیه اروپا وجود دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The research can be used to interpret similar inharmonious thickness variation in isochronic strata correlation.
[ترجمه گوگل]این تحقیق را می توان برای تفسیر تغییرات ضخامت ناهماهنگ مشابه در همبستگی لایه های هم زمان استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]این تحقیق می تواند برای تفسیر تغییرات ضخامت ناهماهنگ مشابه در همبستگی لایه های isochronic استفاده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Inharmonious situations at home may be extremely upsetting for you today.
[ترجمه گوگل]موقعیت های نامتناسب در خانه ممکن است امروز برای شما بسیار ناراحت کننده باشد
[ترجمه ترگمان]وضعیت های اورژانسی منزل ممکن است برای شما بسیار ناراحت کننده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. An old industrial plant is always inharmonious with a rapidly developing international metropolis city, and then it is not long before its gradual disappearance.
[ترجمه گوگل]یک کارخانه صنعتی قدیمی همیشه با یک کلان شهر بین المللی به سرعت در حال توسعه ناهماهنگ است و پس از آن زمان زیادی به ناپدید شدن تدریجی آن نمی گذرد
[ترجمه ترگمان]یک کارخانه قدیمی صنعتی همیشه با یک شهر بزرگ با سرعت در حال توسعه هماهنگ است و بعد از ناپدید شدن تدریجی آن خیلی طول نمی کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In the light of these inharmonious phenomena, advances several measures for constructing the harmonious university library.
[ترجمه گوگل]در پرتو این پدیده های ناهماهنگ، اقدامات متعددی برای ایجاد کتابخانه هماهنگ دانشگاهی انجام می شود
[ترجمه ترگمان]در پرتو این پدیده متضاد، چندین معیار برای ساخت کتابخانه دانشگاه هماهنگ را مطرح می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The acknowledgement is an eccentric child by oneself, saying the oneself with others of inharmonious.
[ترجمه گوگل]تصدیق به خودی خود کودکی عجیب و غریب است که خود را با دیگران ناهماهنگ می گوید
[ترجمه ترگمان]این تصدیق یک کودک غیر عادی است و باخود می گوید که خود فرد با دیگران ناهماهنگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A pretty girl with bad manners will be definitely considered inharmonious.
[ترجمه گوگل]یک دختر زیبا با اخلاق بد قطعا ناهماهنگ در نظر گرفته می شود
[ترجمه ترگمان]یک دختر زیبا با رفتار بد بدون شک به عنوان ناهماهنگ به نظر خواهد رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غیر متجانس (صفت)
inharmonic, heterogeneous, incoherent, various, heterologous, inharmonious, inaccordant

ناموزون (صفت)
inharmonic, inharmonious

بی اهنگ (صفت)
tuneless, inharmonic, toneless, inharmonious

انگلیسی به انگلیسی

• not harmonious, discordant, dissonant

پیشنهاد کاربران

بپرس