inhabitants


قانون ـ فقه : سکنه روانشناسى : ساکنان

جمله های نمونه

1. aboriginal inhabitants of iran
ساکنان اولیه ی ایران

2. the normal inhabitants of the intestines of both man and animals
در زیستگران طبیعی روده ی انسان و حیوان

3. the original inhabitants of america
ساکنان اولیه ی امریکا

4. to ration the inhabitants of a besieged city
ساکنان شهر محاصره شده را جیره بندی کردن

5. one of the city's inhabitants
یکی از ساکنان شهر

6. his shout raised the sleeping inhabitants
فریاد او ساکنان را از خواب بیدار کرد.

7. tehran contains about eight million inhabitants
تهران دارای حدود هشت میلیون شهروند است.

8. the massacre of the city's inhabitants by the mongols
کشتار همگانی مردم شهر به دست مغولان

9. the pillage and massacre of the town's inhabitants
غارت و قتل عام سکنه ی شهر

10. they captured the city and massacred its inhabitants
آنان شهر را گرفتند و ساکنان آن را قتل عام کردند.

11. they want to prevent the migration of rural inhabitants into cities
می خواهند از مهاجرت روستانشینان به شهر جلوگیری کنند.

12. an observant passerby noticed the fire and awakened the inhabitants of the house
عابری هوشیار متوجه آتش سوزی شد و اهل خانه را بیدار کرد.

پیشنهاد کاربران

ساکنان، شهروندان زیست کننده یک مکان
Residants - occupants
باشندگان
شهروند جایی بودن
اهل جایی بودن
شهروندان
ساکنِ
اهلِ
زیست کننده در . . . .

بپرس