ingression


معنی: ورود، درون روی
معانی دیگر: ورود، درون روی

جمله های نمونه

1. By lowering the rate of ingression of dirt, the contamination level of the system will be reduced and the service life of the system's fluid filters will be increased.
[ترجمه گوگل]با کاهش میزان نفوذ آلودگی، میزان آلودگی سیستم کاهش یافته و عمر مفید فیلترهای سیال سیستم افزایش می یابد
[ترجمه ترگمان]با کاهش میزان آلودگی خاک، سطح آلودگی سیستم کاهش خواهد یافت و عمر خدماتی فیلترهای مایع سیستم افزایش خواهد یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The chloride ingression in concrete was investigated from some factors, such as exposure time, chloride binding, surrounding temperature, stress and crack condition.
[ترجمه گوگل]نفوذ کلرید در بتن بر اساس برخی عوامل مانند زمان قرار گرفتن در معرض، اتصال کلرید، دمای محیط، تنش و شرایط ترک بررسی شد
[ترجمه ترگمان]ingression کلرید در بتون از برخی عوامل مانند زمان نوردهی، پیوند کلرید، دمای اطراف، استرس و شرایط ترک مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The basic approaches of water ingress into all-plastic local telephone cables and the effect of water ingression on the electrical characteristics of cable are explained briefly.
[ترجمه گوگل]رویکردهای اساسی ورود آب به کابل های تلفن محلی تمام پلاستیکی و تأثیر نفوذ آب بر ویژگی های الکتریکی کابل به طور خلاصه توضیح داده شده است
[ترجمه ترگمان]روش های اصلی نفوذ آب به تمام کابل های تلفن محلی پلاستیکی و تاثیر آب ingression روی مشخصات الکتریکی کابل به طور خلاصه توضیح داده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Consequently, the three difficult problems, i. e. high loss in trunk cables, water ingression into closures, and number match of the fibers, are discussed.
[ترجمه گوگل]در نتیجه، سه مشکل دشوار، i ه تلفات زیاد در کابل‌های تنه، نفوذ آب به داخل بسته‌ها و تطابق تعداد الیاف مورد بحث قرار گرفته‌اند
[ترجمه ترگمان]در نتیجه، سه مشکل دشوار عبارتند از: ۱ ای ؟ تلفات زیاد در کابل های تنه، بسته شدن آب به بسته شدن و تطابق تعداد الیاف مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The process of paleogeographic evolution in this area is from land of pleistocene epoch to ingression of holocene epoch, then to littoral circumstances of today.
[ترجمه گوگل]روند تکامل دیرینه جغرافیایی در این منطقه از سرزمین دوران پلیستوسن تا ورود به دوران هولوسن و سپس به شرایط ساحلی امروزی است
[ترجمه ترگمان]روند تکامل paleogeographic در این منطقه از زمینی به دوره pleistocene به ingression دوره هولوسن، سپس به شرایط کرانه ای امروزی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We made a living cell observation on the effect of W7 treatment to the ingression of the cleavage furrow.
[ترجمه گوگل]ما یک مشاهده سلولی زنده بر روی تأثیر درمان W7 بر نفوذ شیار شکاف انجام دادیم
[ترجمه ترگمان]ما یک مشاهده سلول زنده را در اثر درمان W۷ به the شیار تقسیم کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In this paper, the effects of dust particles on electric contact are detailed into two parts, one is the dust ingression, and the other is electric contact failures after dust deposition.
[ترجمه گوگل]در این مقاله، اثرات ذرات گرد و غبار بر تماس الکتریکی در دو بخش به تفصیل بیان شده است، یکی ورود گرد و غبار و دیگری خرابی تماس الکتریکی پس از رسوب گرد و غبار
[ترجمه ترگمان]در این مقاله، اثرات ذرات گرد و غبار در تماس الکتریکی به دو قسمت تقسیم می شوند که یکی از غبار ingression است و دیگری شکست های الکتریکی تماس بعد از رسوب گرد و غبار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Based on analyses of sedimentary characteristics, the paper is lonsidered that fan delta is a typical set of retrograding ingression lacustrine sequence.
[ترجمه گوگل]بر اساس تجزیه و تحلیل ویژگی‌های رسوبی، این مقاله تصور می‌شود که دلتای فن مجموعه‌ای معمولی از توالی دریاچه‌ای نفوذ رتروگراد است
[ترجمه ترگمان]براساس تجزیه و تحلیل ویژگی های رسوبی، این مقاله نشان می دهد که دلتای هوادار یک مجموعه نمونه از توالی lacustrine ingression ingression است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Smooth skin of overall shape of evolution can be summarized by the following six epidermis movement epiboly, convexity, invagination, involution, ingression and delamination.
[ترجمه گوگل]پوست صاف از شکل کلی تکامل را می توان با شش حرکت اپیدرم اپیبولی، تحدب، فرورفتگی، انحلال، نفوذ و لایه برداری خلاصه کرد
[ترجمه ترگمان]پوست صاف شکل کلی سیر تکاملی را می توان با شش ناحیه روپوست زیر، convexity،، invagination، involution، ingression و تورق خلاصه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ورود (اسم)
entry, entrance, accession, arrival, importation, influx, ingress, entree, admittance, infare, ingression, inning, introgression, introit

درون روی (اسم)
ingression

تخصصی

[زمین شناسی] انگرسیون

انگلیسی به انگلیسی

• entrance, going in

پیشنهاد کاربران

بپرس