مواد لازم ( برای درست کردن خوراکی ها )
One item in a food.
کانون زبان ایران
Reach 3
Supplementary book
Page 24
میشه یه جمله ساده با ingredient به معنی ماده اولیه غذا گیرد
مواد
مثال: The recipe calls for three main ingredients.
دستور پخت سه ماده اصلی می خواهد.
عامل
ingredient ( n ) ( ɪnˈɡridiənt ) =one of the things from which sth is made, e. g. Mix all the ingredients in a bowl. It has all the ingredients of a good mystery story.
مواد غذایی که برای درست کردن غذای دیگ استفاده بشه
مواد اولیه غذا
مواد اولیه و مورد نیاز درست کردن غذایی
مولفه
مؤلفه
پارامتر
در ترجمه جملات می تواند
یکی یکی
جدا جدا
جزء جزء
منفرد
تکی تکی
ترجمه شود. ❤️❤️
در کتابِPre 2 intermediate
Any of the things that are formed into a mixture
When making sth, esp In cooking
جمله مثال: Mix all the ingredients and put them in a dish.
ریزمایه _ خمیرمایه
ingredient ( noun ) = ماده اولیه، ماده لازم، جزء سازنده/ عنصر، عامل، جزء، محتوا، بخش
the list of ingredients = فهرست مواد اولیه
ingredient of/in/for something = عنصر چیزی
مترادف است با کلمه : Element ( noun ) به معنای عنصر، عامل، محتوا
... [مشاهده متن کامل]
examples:
1 - The ingredients of the product are kept secret.
مواد تشکیل دهنده محصول مخفی نگه داشته شده است.
2 - Trust is an essential ingredient in a successful marriage.
اعتماد یک عامل ضروری در یک ازدواج موفق است.
3 - Mix all the ingredients in a mixture.
تمام مواد اولیه را در یک مخلوط کن مخلوط کنید.
4 - The list of ingredients included 250 g of almonds.
لیست مواد اولیه شامل 250 گرم بادام بود.
5 - She viewed color as an essential ingredient of good design.
او رنگ را عنصر ضروری طراحی خوب می دانست.
6 - Policymakers see capital investment as a key ingredient in an economic recovery.
سیاست گذاران سرمایه گذاری ثابت را به عنوان یک عنصر کلیدی در بهبود اقتصادی می بینند.
7 - People are the essential ingredient in creativity.
افراد عنصر کلیدی در خلاقیت هستند.
8 - Commodities, such as steel, are important ingredients in building wind turbines.
کالاهایی مانند فولاد از اجزای مهم در ساخت توربین های بادی هستند.
9 - A high percentage of the products were found to contain unsafe ingredients.
درصد بالایی از محصولات حاوی مواد خطرناک بودند.
Ingredients for cooking. * To see the picture to understand * تغذیه تخصصی طیور ( جیره نویسی ) / دامپزشکی
به معنی اجزای خوراک و جیره است ، بطور مثال اجزای جیره در تغذیه طیور ذرت ، سویا ، پودر ماهی ، صدف ، نمک و . . . میباشد .
خمیر مایه
ماده ( تشکیل دهنده ) ؛ عامل
– The principal ingredient of ice cream
– Mix all the ingredients together in a bowl
– The ingredients of a successful marriage
– Hard work is a vital ingredient for success
مواد لازم برای غذا
عنصر
ماده تشکیل دهنده
جز سازنده
عنصر ترکیبی
مواد اولیه ( کلاس زبان ریچ ۳ ) on time in food
food stuff
عناصر. اجزا
any of e
the thing that are formed into a mixture when making sth, esp in cooking:Mix all the ingredient and pet them in a dish
جوهر
I have the ingredients to make a cake at home
عامل، باعث
چاشنی
مواد أولیه ، محتوا، ترکیبات ، عناصر، جز سازنده، مواد لازم برای غذا و . . . . . . . . .
مواد لازم برای پخت غذا
ترکیبات، عناصر
محتویات ، ترکیبات
ترکیب - عناصر
مواد لازم برای ( غذا )
میتواند به معانی :مواد اولیه و موادلازم و ترکیبات غذا باشد
در اشپزی به معنای مواد لازم برای تهیه و ساخت غذا میباشد
به عنوان مثال :
Do we have all the ingredients
? we need to make cake
ترجمه :
آیا ما همه مواد لازم برای تهیه کیک را در اختیار داریم؟
جزء سازنده
عناصر
ترکیبات
اجزای تشکیل دهنده
ادویه، ترکیبات، مواد، قسمتی از غذا
🍛🌾🍱🥘
One item in a food
اصلش میشه "ترکیبات"
ادویه
جایگزین
One item in a food
عناصر
The food items you need to have to make sth to eat
اجزا و مواد غذا
ذرات سازنده ی مواد ( اتم )
مواد لازم
ماده موثر یا جُزِ موثر
مثال :
scientists identified the ingredient in the tree bark that cured malaria
ترکیبات
مواد اوّلیه
عناصر و پارامترها
مخلوط
جزئی از غذا - قسمتی از غذا
One item in a food
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٥٧)