inglorious

/ˌɪnˈɡlɔːriəs//ɪnˈɡlɔːrɪəs/

معنی: ننگین، افتضاح اور، شرم اور، گمنام
معانی دیگر: بدون افتخار، بی افرند، شر آور، باآبروریزی، افتضاح آمیز

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: ingloriously (adv.), ingloriousness (n.)
• : تعریف: bringing shame or disgrace; shameful; dishonorable.
متضاد: glorious
مشابه: disgraceful, scandalous, shameful

- Napoleon's reign came to an inglorious end when he was defeated at Waterloo and exiled to Elba.
[ترجمه گوگل] سلطنت ناپلئون زمانی که در واترلو شکست خورد و به البا تبعید شد، به پایان ناشکوهی رسید
[ترجمه ترگمان] هنگامی که ناپلئون در واترلو شکست خورد و به الب تبعید شد، دوران سلطنت ناپلئون بدون افتخار به پایان رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He wouldn't have accepted such an inglorious outcome.
[ترجمه گوگل]او چنین نتیجه ناپسندی را نمی پذیرفت
[ترجمه ترگمان]او چنین نتیجه inglorious را قبول نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. That country has a long, inglorious record of dealing harshly with political prisoners.
[ترجمه گوگل]این کشور دارای سابقه طولانی و ناپسندی در برخورد شدید با زندانیان سیاسی است
[ترجمه ترگمان]آن کشور سابقه طولانی و بدون افتخار برای برخورد شدید با زندانیان سیاسی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Death is nothing, but to live defeated and inglorious is to die daily. Napoleon Bonaparte
[ترجمه گوگل]مرگ چیزی نیست، اما شکست خورده زندگی کردن یعنی مردن روزانه ناپلئون بناپارت
[ترجمه ترگمان]مرگ چیزی نیست، بلکه زندگی شکست خورده و بدون افتخار هر روز می میرد ناپلئون بناپارت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They have a long and inglorious history of disintegrating in the final innings.
[ترجمه گوگل]آنها سابقه طولانی و نامشکوهی در از هم پاشیدن در مسابقات نهایی دارند
[ترجمه ترگمان]آن ها سابقه طولانی و inglorious در مورد تجزیه و تحلیل در دور نهایی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Because of past glories and never mind the inglorious present.
[ترجمه گوگل]به خاطر شکوه های گذشته و هرگز به حال غم انگیز اهمیت نده
[ترجمه ترگمان]به خاطر گذشته و شکوه گذشته و هیچ اهمیتی به هدیه inglorious نداره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Governments also have an inglorious history of getting even the basics right.
[ترجمه گوگل]دولت‌ها همچنین تاریخچه‌ای در به‌درستی حتی اصول اولیه دارند
[ترجمه ترگمان]دولت ها همچنین دارای سابقه بدون افتخار برای رسیدن به اصول اولیه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Some mute inglorious Milton here may rest.
[ترجمه گوگل]ممکن است یک میلتون بی‌شکوه لال در اینجا استراحت کند
[ترجمه ترگمان]برخی از میلتون خاموش در اینجا ممکن است استراحت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He will never forget that inglorious flight when he was in the army.
[ترجمه گوگل]او هرگز آن پرواز ناپسند را در دوران سربازی فراموش نخواهد کرد
[ترجمه ترگمان]او هرگز آن پرواز بدون افتخار را که در ارتش بود، فراموش نخواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Inglorious past history of the West, history is far from over.
[ترجمه گوگل]تاریخ بی‌شکوه گذشته غرب، تاریخ به پایان نرسیده است
[ترجمه ترگمان]تاریخ گذشته غرب، تاریخ از همه جا دور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. an inglorious chapter in the nation's history.
[ترجمه گوگل]فصلی غم انگیز در تاریخ این کشور
[ترجمه ترگمان]یک فصل بدون افتخار در تاریخ ملت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Wielding some impressive support magics, Ezalor fights the inglorious battles for the Sentinel.
[ترجمه گوگل]ازالور با استفاده از جادوهای پشتیبانی چشمگیر، در نبردهای شکوهمند برای نگهبان می جنگد
[ترجمه ترگمان]در حالی که برخی از طلسم های پشتیبان موثر را پشتیبانی می کنند، Ezalor با جنگ های بی آب رو برای نگهبان مبارزه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Harrison has the inglorious distinction of having had the shortest presidential term, dying of pneumonia after just 30 days in office.
[ترجمه گوگل]هریسون دارای امتیاز ناپسند این است که کوتاه ترین دوره ریاست جمهوری را داشته است و تنها پس از 30 روز ریاست جمهوری بر اثر ذات الریه درگذشت
[ترجمه ترگمان]هریسون با داشتن کوتاه ترین دوره ریاست جمهوری، پس از گذشت ۳۰ روز در مقام ریاست جمهوری، افتخار inglorious داشتن کم ترین دوره ریاست جمهوری را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He plays a inglorious part.
[ترجمه گوگل]او نقشی ناپسند بازی می کند
[ترجمه ترگمان]نقش a بازی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He finished an inglorious last.
[ترجمه گوگل]او یک آخرین ناشکوهانه را به پایان رساند
[ترجمه ترگمان]سرانجام an را به پایان رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Meanwhile, Pitt hasn't been seen on the big screen since playing a Nazi scalper in Quentin Tarantino hit Inglorious Basterds last year.
[ترجمه گوگل]در همین حال، پیت از سال گذشته که سال گذشته در فیلم کوئنتین تارانتینو در فیلم Inglorious Basterds بازی کرد، روی پرده بزرگ دیده نشد
[ترجمه ترگمان]در همان حال، \"پیت\" از زمان بازی در فیلم \"scalper Tarantino\" در سال گذشته در فیلم \"Quentin Tarantino\" (inglorious Basterds)به فیلم \"inglorious Basterds\" (inglorious Basterds)برخورد نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ننگین (صفت)
contumelious, infamous, shameful, disgraceful, inglorious, stigmatic, stigmatist

افتضاح اور (صفت)
gamy, inglorious, gamey

شرم اور (صفت)
vile, indecent, gross, petulant, shameful, inglorious

گمنام (صفت)
obscure, unknown, inglorious, scrubby

انگلیسی به انگلیسی

• disgraceful, shameful
something that is inglorious is shameful and brings dishonour to the person involved.

پیشنهاد کاربران

causing shame or disgrace
لعنتی - شرم آور - پست - افتضاح
پست ، فرومایه ، بی آبرو ، بی شرف ، لعنتی

بپرس