1. Ingestive habit difference was rather remarkable when the ingestive rate of the race was below 90%, which showed that it was possible to improve the ingestive behavior to artificial. . .
[ترجمه گوگل]تفاوت عادات بلع زمانی که میزان بلع نژاد زیر 90 درصد بود نسبتاً قابل توجه بود که نشان داد میتوان رفتار بلع را به مصنوعی بهبود بخشید
[ترجمه ترگمان]با توجه به اینکه نرخ بالای نژاد کم تر از ۹۰ % بود، این تفاوت قابل توجه بود، که نشان داد این امکان وجود دارد که رفتار ingestive نسبت به سیستم مصنوعی را بهبود بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با توجه به اینکه نرخ بالای نژاد کم تر از ۹۰ % بود، این تفاوت قابل توجه بود، که نشان داد این امکان وجود دارد که رفتار ingestive نسبت به سیستم مصنوعی را بهبود بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Interbatch difference of same race with ingestive rate more than 97% were not significant, which showed that the ingestive habit heredity was stable.
[ترجمه گوگل]تفاوت بین دسته ای همان نژاد با میزان بلع بیش از 97 درصد معنی دار نبود که نشان داد وراثت عادت بلع ثابت است
[ترجمه ترگمان]تفاوت race با نرخ ingestive با نرخ ingestive بیش از ۹۷ % قابل توجه نبود، که نشان می داد وراثت عادت های ingestive پایدار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]تفاوت race با نرخ ingestive با نرخ ingestive بیش از ۹۷ % قابل توجه نبود، که نشان می داد وراثت عادت های ingestive پایدار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Objective: These experiments were designed to examine the effect of television watching on habituation of ingestive behavior in children.
[ترجمه گوگل]هدف: این آزمایشها به منظور بررسی تأثیر تماشای تلویزیون بر عادت کردن رفتار هضمکننده در کودکان طراحی شد
[ترجمه ترگمان]هدف: این آزمایش ها برای بررسی تاثیر نگاه تلویزیون به خو گرفتن رفتار ingestive در کودکان طراحی شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]هدف: این آزمایش ها برای بررسی تاثیر نگاه تلویزیون به خو گرفتن رفتار ingestive در کودکان طراحی شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Some major positive sIgE for children with allergic diseases were house dust mite, house dust, artemisia pollen and tobacco mould, and ingestive allergen, such as egg white, milk, peanut and soybean.
[ترجمه گوگل]برخی از شاخصهای مثبت عمده برای کودکان مبتلا به بیماریهای آلرژیک عبارت بودند از: گرد و غبار خانگی، گرد و غبار خانگی، گرده درمنه و کپک تنباکو، و آلرژنهای هضمی مانند سفیده تخممرغ، شیر، بادامزمینی و سویا
[ترجمه ترگمان]برخی از نکات مثبت مهم برای کودکان مبتلا به بیماری های آلرژیک عبارت بودند از گرد و غبار خانه، گرد و غبار خانه، pollen گرده و کپک، و ingestive allergen مانند سفیده تخم مرغ، شیر، بادام زمینی و سویا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]برخی از نکات مثبت مهم برای کودکان مبتلا به بیماری های آلرژیک عبارت بودند از گرد و غبار خانه، گرد و غبار خانه، pollen گرده و کپک، و ingestive allergen مانند سفیده تخم مرغ، شیر، بادام زمینی و سویا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Methods: The clinical data of 1 510 custody personnels with ingestive gastrointestinal foreign bodies were analyzed.
[ترجمه گوگل]روشها: دادههای بالینی 1510 پرسنل نگهبانی با اجسام خارجی گوارشی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]روش ها: داده های بالینی ۱ ۵۱۰ حبس در بازداشت با دستگاه های خارجی دستگاه گوارش تحلیل شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]روش ها: داده های بالینی ۱ ۵۱۰ حبس در بازداشت با دستگاه های خارجی دستگاه گوارش تحلیل شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید