ingestion

/ˌɪnˈdʒest͡ʃən//ɪnˈdʒest/

معنی: فرو بری، در هنگ، در هنج
معانی دیگر: قورت دادن، داخل معده کردن

جمله های نمونه

1. Every ingestion of food can affect our mood or thinking processes.
[ترجمه گوگل]هر خوردن غذا می تواند بر خلق و خو یا فرآیندهای تفکر ما تأثیر بگذارد
[ترجمه ترگمان]مصرف هر مصرف غذا می تواند بر روحیه و یا فرآیندهای تفکر ما تاثیر بگذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Infection can result from ingestion of as few as 10 cysts.
[ترجمه گوگل]عفونت می تواند در اثر بلع کمتر از 10 کیست ایجاد شود
[ترجمه ترگمان]عفونت می تواند به اندازه ۱۰ کیست ایجاد شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. During calcium ingestion, factors such as calcitonin might attenuate bone resorption, while bone calcium deposition continues.
[ترجمه گوگل]در طول مصرف کلسیم، عواملی مانند کلسی تونین ممکن است تحلیل استخوان را کاهش دهند، در حالی که رسوب کلسیم استخوان ادامه دارد
[ترجمه ترگمان]در طول مصرف کلسیم، عواملی از قبیل calcitonin ممکن است استخوان resorption را تضعیف کنند در حالی که رسوب مقادیر کلسیم بالا می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Although fat ingestion only slightly affects cholesterol levels, both the triglyceride and lipoprotein electrophoresis results are greatly affected.
[ترجمه گوگل]اگرچه مصرف چربی فقط اندکی بر سطح کلسترول تأثیر می گذارد، هر دو نتایج الکتروفورز تری گلیسیرید و لیپوپروتئین به شدت تحت تأثیر قرار می گیرند
[ترجمه ترگمان]اگرچه مصرف چربی فقط اندکی روی سطح کلسترول تاثیر می گذارد، اما هم نتایج و هم نتایج با الکتروفورز بسیار تحت تاثیر قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. After ingestion of sucrose, breath hydrogen was measured at 20 minute intervals for 160 minutes.
[ترجمه گوگل]پس از مصرف ساکارز، هیدروژن تنفسی در فواصل 20 دقیقه ای به مدت 160 دقیقه اندازه گیری شد
[ترجمه ترگمان]پس از مصرف of، هیدروژن تنفس به مدت ۲۰ دقیقه و برای ۱۶۰ دقیقه اندازه گیری شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They were swallowed half an hour before the ingestion of the test meal.
[ترجمه گوگل]آنها نیم ساعت قبل از خوردن غذای آزمایشی بلعیده شدند
[ترجمه ترگمان]نیم ساعت قبل از خوردن غذای تست، آن ها را بلعیده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It is toxic by inhalation or ingestion and can be absorbed through the skin.
[ترجمه گوگل]از طریق استنشاق یا بلع سمی است و می تواند از طریق پوست جذب شود
[ترجمه ترگمان]این گیاه به خاطر استنشاق یا مصرف آن سمی است و می تواند از طریق پوست جذب شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Traffic showed that it can, with its ingestion of a multiple-storyline epic originally shown over several episodes on television.
[ترجمه گوگل]ترافیک نشان داد که می تواند، با هضم یک حماسه چند داستانی که در ابتدا در چندین قسمت در تلویزیون نمایش داده شد
[ترجمه ترگمان]ترافیک نشان داد که با مصرف یک حماسه storyline چندگانه که در اصل در چندین قسمت از تلویزیون پخش شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The suckling pup may also be infected by ingestion of L3 in the milk during the first three weeks of lactation.
[ترجمه گوگل]توله شیرخوار همچنین ممکن است با مصرف L3 در شیر در سه هفته اول شیردهی آلوده شود
[ترجمه ترگمان]توله شیر نیز ممکن است به خاطر مصرف ماهی در شیر در طول سه هفته اول شیردهی، آلوده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Both engines failed due to bird ingestion and the aircraft made a forced landing in a field beyond the end of the runway.
[ترجمه گوگل]هر دو موتور به دلیل بلعیدن پرنده از کار افتادند و هواپیما در زمینی فراتر از انتهای باند فرود اجباری کرد
[ترجمه ترگمان]هر دو موتور به خاطر مصرف کنندگان شکست خوردند و هواپیماها مجبور به فرود اجباری در یک زمین پس از انتهای باند فرودگاه شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. After ingestion and hatching the larvae penetrate the intestinal wall and within 48 hours have reached the liver.
[ترجمه گوگل]لاروها پس از خوردن و بیرون آمدن از تخم به دیواره روده نفوذ کرده و در عرض 48 ساعت به کبد می رسند
[ترجمه ترگمان]بعد از مصرف کردن و در سر کار کردن لاروها که به دیواره روده نفوذ می کنند و در عرض ۴۸ ساعت به کبد رسیده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Ingestion is another means by which microorganisms gain entry to the body.
[ترجمه گوگل]بلع وسیله دیگری برای ورود میکروارگانیسم ها به بدن است
[ترجمه ترگمان]Ingestion وسیله دیگری است که در آن میکرو ارگانیسم های ورودی به بدن را به دست می آورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Whether alcohol ingestion actually raises the level of biologically active testosterone is unknown.
[ترجمه گوگل]اینکه آیا مصرف الکل واقعا سطح تستوسترون فعال بیولوژیکی را افزایش می دهد ناشناخته است
[ترجمه ترگمان]این که آیا مصرف الکل در واقع سطح تستوسترون فعال زیستی را بالا می برد یا نه، مشخص نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But unless I am much mistaken, the ingestion of strange materials really is proliferating.
[ترجمه گوگل]اما اگر خیلی اشتباه نکنم، مصرف مواد عجیب و غریب واقعاً در حال افزایش است
[ترجمه ترگمان]اما اگر اشتباه نکنم، مصرف مواد عجیب در واقع تکثیر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فرو بری (اسم)
absorbency, ingestion

در هنگ (اسم)
ingestion

در هنج (اسم)
ingestion

انگلیسی به انگلیسی

• act of taking into the body, act of taking in via the mouth, consumption (i.e. food)

پیشنهاد کاربران

↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید:
📋 در زبان انگلیسی یک root word داریم به اسم gest
📌 این ریشه، معادل "carry/bear" یا "produce" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این ریشه را در خود داشته باشند، به "carry" یا "bear" مربوط هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

📂 مثال:
🔘 gestation: the period of ‘carrying’ a developing offspring
🔘 gestate: to ‘carry’ in the womb; develop an idea
🔘 congest: to ‘carry’ together till overloaded; clog
🔘 congestion: the state of being overly ‘carried’ together; blockage
🔘 digest: to ‘carry’ food apart; break down within the body
🔘 digestion: the process of ‘carrying’ food apart for absorption
🔘 ingest: to ‘carry’ food or substances into the body
🔘 ingestion: the act of ‘carrying’ something inward
🔘 suggest: to subtly ‘carry’ an idea to someone’s mind
🔘 suggestion: an idea ‘carried’ into consideration
🔘 register: to officially ‘carry’ information onto a record
🔘 registrar: one who ‘carries’ or keeps official records
🔘 gesture: a movement that ‘bears’ or ‘carries’ meaning
🔘 gesticulate: to energetically ‘carry’ meaning through movements
🔘 aggest: to ‘carry’ or heap together; accumulate

مصرف یا بلعیدن
بلعیدن
این کلمه یعنی خوردن و فروبردن یا درک و جذب اطلاعات و مطلبی
دایجسشن ( digestion ) داخل معده اتفاق میوفته یعنی هضم کردن
مصرف
بلع
قورت دادن
بلعیده شدن پاتوژن توسط ماکروفاژ ( یا سایر فاگوسیت ها ) - ایمونولوژی

بپرس