ingenuous

/ˌɪnˈdʒenjuːəs//ɪnˈdʒenjʊəs/

معنی: اصیل، صاف و ساده، رک گو
معانی دیگر: بی ریا، ساده دل، بی شیله و پیله، (در اصل) اشراف زاده، بزرگ زاده، شریف، بزرگوار، پاک نهاد، نیک سرشت، بی تزویر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: ingenuously (adv.), ingenuousness (n.)
(1) تعریف: having or showing simplicity and lack of sophistication; artless.
مترادف: artless, naive, unsophisticated
متضاد: artful, calculating
مشابه: born yesterday, green, guileless, innocent, plain, simple, simple-hearted, simpleminded, wet behind the ears

- Being ingenuous herself, she tended not to see the ulterior motives of others.
[ترجمه گوگل] از آنجایی که خودش زیرک بود، تمایل داشت که انگیزه های پنهان دیگران را ببیند
[ترجمه ترگمان] پس از این که خود را به هوش آورد، سعی کرد انگیزه های پنهانی دیگران را ببیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: without pretense or reservation; innocently frank.
مترادف: genuine, open, openhearted
متضاد: disingenuous, scheming
مشابه: aboveboard, artless, candid, childlike, direct, frank, guileless, honest, natural, plain, sincere, straightforward, trusting, unaffected

- The actor was so ingenuous in the interview that the audience warmed to him immediately.
[ترجمه گوگل] این بازیگر در مصاحبه آنقدر زیرک بود که تماشاگران بلافاصله با او گرم شدند
[ترجمه ترگمان] این بازیگر به قدری در مصاحبه ساده و ساده بود که حضار بلافاصله او را گرم کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the ingenuous boy said, "my father says he is not home"
پسر ساده دل گفت: ((پدرم می گوید که خانه نیست. ))

2. He seemed too ingenuous for a reporter.
[ترجمه امیری] او برای گزارشگری بیش از حد ساده به نظر میرسید
|
[ترجمه گوگل]او برای یک خبرنگار بیش از حد زیرک به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]برای یک گزارشگر ساده به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Only the most ingenuous person would believe such a weak excuse!
[ترجمه گوگل]فقط زیرک ترین فرد چنین بهانه ضعیفی را باور می کند!
[ترجمه ترگمان]تنها کسی که ساده لوح است این بهانه ضعیف را باور خواهد کرد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It is ingenuous to suppose that money did not play a part in his decision.
[ترجمه گوگل]این مبتکرانه است که فرض کنیم پول در تصمیم او نقشی نداشته است
[ترجمه ترگمان]خیلی ساده است که فرض کنیم پول نقشی در تصمیمش ایفا نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It has to be said it was rather ingenuous of him to ask a complete stranger to look after his luggage.
[ترجمه گوگل]باید گفت این که از یک غریبه کاملاً غریبه بخواهد از چمدانش مراقبت کند نسبتاً هوشمندانه بود
[ترجمه ترگمان]باید گفت که آن قدر ساده است که از یک غریبه کامل بخواهد که دنبالش بگردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She is too ingenuous in believing what others say.
[ترجمه گوگل]او در باور آنچه دیگران می گویند بیش از حد زیرک است
[ترجمه ترگمان]او خیلی ساده است که آنچه دیگران می گویند باور کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She is both ingenuous and sophisticated by turns.
[ترجمه گوگل]او هم زیرک است و هم از نظر پیچیدگی
[ترجمه ترگمان]او هم هر دو هوش و ذکاوت دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His confusion and his ingenuous air were new delights to Bertha.
[ترجمه گوگل]سردرگمی او و هوای هوشمندانه اش برای برتا لذت جدیدی بود
[ترجمه ترگمان]سردرگمی او و هوای ساده لوحانه خوش بر تا بر تا چیره شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She gave ingenuous answers to the strangers'entire question.
[ترجمه گوگل]او پاسخ های مبتکرانه ای به کل سوال غریبه ها داد
[ترجمه ترگمان]جواب های ساده و ساده به سوال غریبه ها می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I wrote to him an ingenuous letter of acknowledgment, craving his forbearance a little longer.
[ترجمه گوگل]من برای او یک نامه قدردانی مبتکرانه نوشتم و کمی بیشتر آرزوی بردباری او را داشتم
[ترجمه ترگمان]من به او یک نامه ساده از تصدیق نامه نوشتم و او را کمی بیشتر دوست داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His ingenuous nature was always trusting.
[ترجمه گوگل]ذات مبتکر او همیشه قابل اعتماد بود
[ترجمه ترگمان]سرشت ساده لوحانه او همیشه به آن اعتماد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She looked at him with an ingenuous smile.
[ترجمه گوگل]با لبخندی مبتکرانه به او نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]زن با لبخندی ساده لوحانه به او نگریست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The ingenuous boy gave an account of his act, concealing nothing.
[ترجمه گوگل]پسر باهوش، بدون کتمان چیزی از عمل خود گزارش داد
[ترجمه ترگمان]پسر ساده لوح حساب کاری خود را می داد و چیزی را پنهان نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It is ingenuous of you to believe what he says.
[ترجمه گوگل]باور کردن آنچه او می‌گوید از نظر شما نابخردانه است
[ترجمه ترگمان]ساده است که آنچه می گوید باور کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The ingenious child told the whole story in ingenuous manner.
[ترجمه گوگل]کودک باهوش تمام ماجرا را به شیوه ای هوشمندانه بیان کرد
[ترجمه ترگمان]کودک باهوش همه داستان را به سادگی حکایت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اصیل (صفت)
original, pure, genteel, wellborn, noble, blue-blooded, pure-bred, thoroughbred, ingenuous, highbred, highborn, unfeigned

صاف و ساده (صفت)
candid, ingenuous

رک گو (صفت)
frank, open, ingenuous, free-spoken, plainspoken

انگلیسی به انگلیسی

• innocent, naive, artless; honest, open, straight-forward, frank
someone who is ingenuous is innocent, trusting, and honest.

پیشنهاد کاربران

ingenuous صاف و ساده
ingenious ماهرانه و دارای نبوغ
نکته مهم
Don't confuse the word ingenuous with the similarly spelled ingenious, which means "very smart or clever. "
صاف و صادق
ساده لوح

بپرس