معنی: ماهر، با هوش، دارای قوه ابتکار، ناشی از زیرکی، مبتکر، دارای هوش ابتکاری، مخترعمعانی دیگر: زرنگ، نوآور، پرابتکار، نوآفرین، غباد، ابداع گر، مبدع، (آنچه که با مهارت و استادی ساخته یا انجام شده باشد) ماهرانه، استادانه، ابتکاری، بکر، نوآورانه، (در اصل) دارای نبوغ، نابغه، فرهوش
• (1)تعریف: having or showing cleverness or creativity, esp. in designing or in solving problems. • مترادف: artful, clever • مشابه: brilliant, crafty, cunning, inventive, original, resourceful, shrewd, skillful, smart
- The solution was brought about by the work of an ingenious scientist.
[ترجمه گوگل] راه حل با کار یک دانشمند مبتکر به دست آمد [ترجمه ترگمان] این راه حل با کار دانشمند ingenious به وجود آمد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: novel or creative in design or execution. • مترادف: clever, creative, cunning • مشابه: artful, brilliant, imaginative, masterly, neat, novel, original, skillful
- It was an ingenious strategy that was enormously successful.
[ترجمه گوگل] این یک استراتژی هوشمندانه بود که بسیار موفق بود [ترجمه ترگمان] این یک استراتژی هوشمندانه بود که بسیار موفق بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- This ingenious invention revolutionized the industry.
[ترجمه گوگل] این اختراع مبتکرانه صنعت را متحول کرد [ترجمه ترگمان] این اختراع هوشمندانه در این صنعت انقلابی ایجاد کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. an ingenious device
وسیله (یا ابزار) ابتکاری
2. an ingenious way of sending messages
روش نوآورانه ی فرستادن پیام ها
3. another ingenious englishman invented the weaving machine
یک مبتکر انگلیسی دیگر،ماشین بافندگی را اختراع کرد.
4. Rube Goldberg was a journalist who won fame for his ingenious inventions.
[ترجمه گوگل]روب گلدبرگ روزنامه نگاری بود که به خاطر اختراعات مبتکرانه خود به شهرت رسید [ترجمه ترگمان]Rube گلدبرگ یک روزنامه نگار بود که به خاطر ابداعات هوشمندانه اش مشهور شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The master spy had an ingenious way of passing secrets to the agent.
[ترجمه گوگل]استاد جاسوس روشی مبتکرانه برای انتقال اسرار به مامور داشت [ترجمه ترگمان]استاد جاسوس راه زیرکانه ای برای عبور از اسرار به مامور داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. His plots are always very ingenious.
[ترجمه گوگل]نقشه های او همیشه بسیار مبتکرانه است [ترجمه ترگمان]plots همیشه زیرکانه است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Johnny is so ingenious - he can make the most remarkable sculptures from the most ordinary materials.
[ترجمه گوگل]جانی بسیار مبتکر است - او می تواند برجسته ترین مجسمه ها را از معمولی ترین مواد بسازد [ترجمه ترگمان]جانی بسیار زیرک است - می تواند مجسمه های بسیار برجسته را از most مواد تشکیل دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. She is an ingenious girl.
[ترجمه گوگل]او یک دختر باهوش است [ترجمه ترگمان]دختر زیرکی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He has an ingenious scheme to attract funding.
[ترجمه گوگل]او یک طرح مبتکرانه برای جذب بودجه دارد [ترجمه ترگمان]او طرحی مبتکرانه دارد تا بودجه را جذب کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. An ingenious idea suddenly came upon him when he was taking a walk with his wife.
[ترجمه دنیا] زمانی که باهمسرش درحال قدم زدن بود ایده ای ماهرانه به فکرش رسید
|
[ترجمه گوگل]زمانی که با همسرش در حال پیاده روی بود، ناگهان ایده ای مبتکرانه به ذهنش خطور کرد [ترجمه ترگمان]ناگهان فکری به ذهنش رسید که با همسرش قدم می زند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. She's very ingenious when it comes to finding excuses.
[ترجمه گوگل]او در یافتن بهانه بسیار مبتکر است [ترجمه ترگمان]وقتی برای یافتن بهانه مناسب است خیلی باهوش است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He invented an ingenious excuse for his absence.
[ترجمه گوگل]او برای غیبتش بهانه ای مبتکرانه ابداع کرد [ترجمه ترگمان]عذر موجهی برای غیبت او اختراع کرده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He has an ingenious technique for dealing with problems of that sort.
[ترجمه گوگل]او تکنیک مبتکرانه ای برای مقابله با مشکلاتی از این دست دارد [ترجمه ترگمان]او یک تکنیک هوشمندانه برای مقابله با مشکلات این نوع دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Many fish have ingenious ways of protecting their eggs from predators.
[ترجمه گوگل]بسیاری از ماهی ها روش های مبتکرانه ای برای محافظت از تخم های خود در برابر شکارچیان دارند [ترجمه ترگمان]بسیاری از ماهی ها راه های ابتکاری برای محافظت از تخم های خود در برابر شکارچیان دارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Your invention is ingenious, but not very practical.
[ترجمه گوگل]اختراع شما مبتکرانه است، اما چندان کاربردی نیست [ترجمه ترگمان]اختراع شما خیلی هوشمندانه است اما نه خیلی عملی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. Try to think of unusual and ingenious solutions.
[ترجمه گوگل]سعی کنید به راه حل های غیر معمول و مبتکرانه فکر کنید [ترجمه ترگمان]سعی کنید به راه حل های ابتکاری و هوشمندانه فکر کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. To make optimum use of the volume, an ingenious device was employed.
[ترجمه گوگل]برای استفاده بهینه از صدا، از دستگاهی مبتکرانه استفاده شد [ترجمه ترگمان]برای استفاده بهینه از حجم، یک ابزار ابتکاری به کار گرفته شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
18. The strategy they used involved an ingenious mixture of design and chance.
[ترجمه گوگل]استراتژی که آنها استفاده کردند شامل ترکیبی مبتکرانه از طراحی و شانس بود [ترجمه ترگمان]استراتژی آن ها ترکیبی هوشمندانه از طراحی و شانس بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
19. He had been using an ingenious method.
[ترجمه گوگل]او از روشی مبتکرانه استفاده می کرد [ترجمه ترگمان]او از روش زیرکانه ای استفاده کرده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• clever, resourceful, inventive, talented; produced in an imaginative or original manner an ingenious idea, plan, or device is very clever.
پیشنهاد کاربران
۱. ( شخص. ذهن ) مبتکر. خلاق ۲. ابتکاری. بکر ۳. استادانه. ماهرانه. هوشمندانه مثال: Bernie devised an ingenious plan to cheat on his income tax. برنی نقشه ای هوشمندانه و ماهرانه ریخت که در پرداخت مالیات تغلب کند.
دوستان عزیز دقت بفرمایید این کلمه" صفت" هست، پس معانی زیر میتونن مناسب باشن. . . باهوش، مخترع، مبتکر زرنگ، نوآور، پرابتکار نابغه، ماهر، خلاق
آدم باهوش ایده خلاقانه و خوب
مبتکر، ماهر
زیرکانه
هوشنمدانه - مبتکرانه نابغه
( of a person ) clever, original, and inventive باهوش و مبتکر و خلاق نابغه!
مبتکر inventive
مبتکر، خلاق
هوشمندانه. مبتکرانه. باهوش. نابغه
داراى قوه ابتکار، مبتکر، باهوش ، قدرت هوش Phenomenal ( خارق العاده ، فوق العاده ) Einstein John My genius انیشتین جان نابغه ی من