ingenious

/ˌɪnˈdʒiːnjəs//ɪnˈdʒiːnɪəs/

معنی: ماهر، با هوش، دارای قوه ابتکار، ناشی از زیرکی، مبتکر، دارای هوش ابتکاری، مخترع
معانی دیگر: زرنگ، نوآور، پرابتکار، نوآفرین، غباد، ابداع گر، مبدع، (آنچه که با مهارت و استادی ساخته یا انجام شده باشد) ماهرانه، استادانه، ابتکاری، بکر، نوآورانه، (در اصل) دارای نبوغ، نابغه، فرهوش

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: ingeniously (adv.), ingeniousness (n.)
(1) تعریف: having or showing cleverness or creativity, esp. in designing or in solving problems.
مترادف: artful, clever
مشابه: brilliant, crafty, cunning, inventive, original, resourceful, shrewd, skillful, smart

- The solution was brought about by the work of an ingenious scientist.
[ترجمه گوگل] راه حل با کار یک دانشمند مبتکر به دست آمد
[ترجمه ترگمان] این راه حل با کار دانشمند ingenious به وجود آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: novel or creative in design or execution.
مترادف: clever, creative, cunning
مشابه: artful, brilliant, imaginative, masterly, neat, novel, original, skillful

- It was an ingenious strategy that was enormously successful.
[ترجمه گوگل] این یک استراتژی هوشمندانه بود که بسیار موفق بود
[ترجمه ترگمان] این یک استراتژی هوشمندانه بود که بسیار موفق بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- This ingenious invention revolutionized the industry.
[ترجمه گوگل] این اختراع مبتکرانه صنعت را متحول کرد
[ترجمه ترگمان] این اختراع هوشمندانه در این صنعت انقلابی ایجاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. an ingenious device
وسیله (یا ابزار) ابتکاری

2. an ingenious way of sending messages
روش نوآورانه ی فرستادن پیام ها

3. another ingenious englishman invented the weaving machine
یک مبتکر انگلیسی دیگر،ماشین بافندگی را اختراع کرد.

4. Rube Goldberg was a journalist who won fame for his ingenious inventions.
[ترجمه گوگل]روب گلدبرگ روزنامه نگاری بود که به خاطر اختراعات مبتکرانه خود به شهرت رسید
[ترجمه ترگمان]Rube گلدبرگ یک روزنامه نگار بود که به خاطر ابداعات هوشمندانه اش مشهور شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The master spy had an ingenious way of passing secrets to the agent.
[ترجمه گوگل]استاد جاسوس روشی مبتکرانه برای انتقال اسرار به مامور داشت
[ترجمه ترگمان]استاد جاسوس راه زیرکانه ای برای عبور از اسرار به مامور داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His plots are always very ingenious.
[ترجمه گوگل]نقشه های او همیشه بسیار مبتکرانه است
[ترجمه ترگمان]plots همیشه زیرکانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Johnny is so ingenious - he can make the most remarkable sculptures from the most ordinary materials.
[ترجمه گوگل]جانی بسیار مبتکر است - او می تواند برجسته ترین مجسمه ها را از معمولی ترین مواد بسازد
[ترجمه ترگمان]جانی بسیار زیرک است - می تواند مجسمه های بسیار برجسته را از most مواد تشکیل دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She is an ingenious girl.
[ترجمه گوگل]او یک دختر باهوش است
[ترجمه ترگمان]دختر زیرکی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He has an ingenious scheme to attract funding.
[ترجمه گوگل]او یک طرح مبتکرانه برای جذب بودجه دارد
[ترجمه ترگمان]او طرحی مبتکرانه دارد تا بودجه را جذب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. An ingenious idea suddenly came upon him when he was taking a walk with his wife.
[ترجمه دنیا] زمانی که باهمسرش درحال قدم زدن بود ایده ای ماهرانه به فکرش رسید
|
[ترجمه گوگل]زمانی که با همسرش در حال پیاده روی بود، ناگهان ایده ای مبتکرانه به ذهنش خطور کرد
[ترجمه ترگمان]ناگهان فکری به ذهنش رسید که با همسرش قدم می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She's very ingenious when it comes to finding excuses.
[ترجمه گوگل]او در یافتن بهانه بسیار مبتکر است
[ترجمه ترگمان]وقتی برای یافتن بهانه مناسب است خیلی باهوش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He invented an ingenious excuse for his absence.
[ترجمه گوگل]او برای غیبتش بهانه ای مبتکرانه ابداع کرد
[ترجمه ترگمان]عذر موجهی برای غیبت او اختراع کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He has an ingenious technique for dealing with problems of that sort.
[ترجمه گوگل]او تکنیک مبتکرانه ای برای مقابله با مشکلاتی از این دست دارد
[ترجمه ترگمان]او یک تکنیک هوشمندانه برای مقابله با مشکلات این نوع دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Many fish have ingenious ways of protecting their eggs from predators.
[ترجمه گوگل]بسیاری از ماهی ها روش های مبتکرانه ای برای محافظت از تخم های خود در برابر شکارچیان دارند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از ماهی ها راه های ابتکاری برای محافظت از تخم های خود در برابر شکارچیان دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Your invention is ingenious, but not very practical.
[ترجمه گوگل]اختراع شما مبتکرانه است، اما چندان کاربردی نیست
[ترجمه ترگمان]اختراع شما خیلی هوشمندانه است اما نه خیلی عملی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Try to think of unusual and ingenious solutions.
[ترجمه گوگل]سعی کنید به راه حل های غیر معمول و مبتکرانه فکر کنید
[ترجمه ترگمان]سعی کنید به راه حل های ابتکاری و هوشمندانه فکر کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. To make optimum use of the volume, an ingenious device was employed.
[ترجمه گوگل]برای استفاده بهینه از صدا، از دستگاهی مبتکرانه استفاده شد
[ترجمه ترگمان]برای استفاده بهینه از حجم، یک ابزار ابتکاری به کار گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The strategy they used involved an ingenious mixture of design and chance.
[ترجمه گوگل]استراتژی که آنها استفاده کردند شامل ترکیبی مبتکرانه از طراحی و شانس بود
[ترجمه ترگمان]استراتژی آن ها ترکیبی هوشمندانه از طراحی و شانس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. He had been using an ingenious method.
[ترجمه گوگل]او از روشی مبتکرانه استفاده می کرد
[ترجمه ترگمان]او از روش زیرکانه ای استفاده کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ماهر (صفت)
capable, slick, great, handy, understanding, industrious, cunning, adept, skilled, expert, skillful, proficient, skilful, dexterous, adroit, deft, dextrous, light-footed, light-handed, ingenious, workmanlike, workmanly, natty, sciential, wieldy

با هوش (صفت)
apprehensive, bright, clever, understanding, smart, keen, shrewd, spry, intelligent, ingenious, spiffy, knowing, sagacious, knowledgeable, precocious, swish

دارای قوه ابتکار (صفت)
ingenious

ناشی از زیرکی (صفت)
ingenious

مبتکر (صفت)
original, ingenious, inventive, originative

دارای هوش ابتکاری (صفت)
ingenious

مخترع (صفت)
ingenious

انگلیسی به انگلیسی

• clever, resourceful, inventive, talented; produced in an imaginative or original manner
an ingenious idea, plan, or device is very clever.

پیشنهاد کاربران

۱. ( شخص. ذهن ) مبتکر. خلاق ۲. ابتکاری. بکر ۳. استادانه. ماهرانه. هوشمندانه
مثال:
Bernie devised an ingenious plan to cheat on his income tax.
برنی نقشه ای هوشمندانه و ماهرانه ریخت که در پرداخت مالیات تغلب کند.
دوستان عزیز دقت بفرمایید این کلمه" صفت" هست، پس معانی زیر میتونن مناسب باشن. . .
باهوش، مخترع، مبتکر
زرنگ، نوآور، پرابتکار
نابغه، ماهر، خلاق
آدم باهوش
ایده خلاقانه و خوب
مبتکر، ماهر
زیرکانه
هوشنمدانه - مبتکرانه
نابغه
( of a person )
clever, original, and inventive
باهوش و مبتکر و خلاق
نابغه!
مبتکر inventive
مبتکر، خلاق
هوشمندانه. مبتکرانه. باهوش. نابغه
داراى قوه ابتکار، مبتکر، باهوش ، قدرت هوش
Phenomenal ( خارق العاده ، فوق العاده )
Einstein John
My genius
انیشتین جان
نابغه ی من
قوه ابتکار. هوش مخترع
هوشمندانه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس