infuriated

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: extremely angry; filled with fury.

- The infuriated workers stormed out of the building in protest of the new policy.
[ترجمه گوگل] کارگران خشمگین در اعتراض به سیاست جدید از ساختمان خارج شدند
[ترجمه ترگمان] کارگران خشمگین از ساختمان در اعتراض به سیاست جدید هجوم بردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Infuriated, he kicked the door and put a hole in it.
[ترجمه گوگل] او که عصبانی شده بود، با لگد به در زد و در آن را سوراخ کرد
[ترجمه ترگمان] infuriated، در را باز کرد و سوراخی در آن گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Though she was infuriated with him, she said nothing.
[ترجمه گوگل] با اینکه از او عصبانی بود، چیزی نگفت
[ترجمه ترگمان] با وجود اینکه از دستش عصبانی بود، چیزی نگفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He was infuriated at the boss's unfeeling response to his request.
[ترجمه گوگل] او از پاسخ بی احساس رئیس به درخواست او خشمگین شد
[ترجمه ترگمان] او از واکنش بی احساس رئیس به درخواست خود خشمگین شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. his letter infuriated me
نامه ی او مرا بسیار عصبانی کرد.

2. I was infuriated by / with their constant criticism.
[ترجمه گوگل]من از / با انتقاد مداوم آنها عصبانی شدم
[ترجمه ترگمان]من از انتقاد مداوم آن ها خشمگین بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Her actions infuriated her mother.
[ترجمه گوگل]اقدامات او باعث عصبانیت مادرش شد
[ترجمه ترگمان]رفتار او مادرش را به خشم آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The gesture infuriated him and he let out a stream of invective.
[ترجمه گوگل]این ژست او را خشمگین کرد و جریانی از کینه توزی را بیرون داد
[ترجمه ترگمان]این حرکت او را به خشم آورد و ناسزا گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She was infuriated by his presumption in making the travel arrangements without first consulting her.
[ترجمه گوگل]او از پیش فرض او در انجام مقدمات سفر بدون مشورت با او عصبانی شد
[ترجمه ترگمان]از این که می دید او بدون مشورت با دوشیزه فیرفاکس مقدمات سفر را فراهم کرده است، خشمگین شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She was infuriated by his presumption in not consulting her first.
[ترجمه گوگل]او از این تصور که او ابتدا با او مشورت نکرد خشمگین شد
[ترجمه ترگمان]از این گستاخی، از این که به او مراجعه نکرده بود خشمگین شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It infuriated him that Beth was with another man.
[ترجمه گوگل]این او را عصبانی کرد که بث با مرد دیگری بود
[ترجمه ترگمان]به خشم آمد که بت با یک مرد دیگر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I was absolutely infuriated with him.
[ترجمه گوگل]من کاملا از دست او عصبانی بودم
[ترجمه ترگمان] کاملا از دست اون عصبانی بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Her silence infuriated him even more.
[ترجمه گوگل]سکوتش بیشتر عصبانیش کرد
[ترجمه ترگمان]سکوت او بیش از پیش او را به خشم آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Their laughter so infuriated me that I began to have thoughts of revenge.
[ترجمه گوگل]خنده آنها چنان خشم من را برانگیخت که به فکر انتقام افتادم
[ترجمه ترگمان]خنده آن ها چنان مرا عصبانی کرد که شروع به انتقام کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Kramer's stubborn refusal to answer any questions infuriated the officers.
[ترجمه گوگل]امتناع سرسختانه کرامر از پاسخ دادن به هر سوالی باعث خشم افسران شد
[ترجمه ترگمان]امتناع stubborn کرامر از پاسخ به هر سوالی، افسران را خشمگین ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Henry was so infuriated by the childlike look of loss on his face he had half a mind to give him some.
[ترجمه گوگل]هنری از نگاه کودکانه فقدان روی صورتش چنان خشمگین شده بود که نیمی از ذهنش را داشت که کمی به او بدهد
[ترجمه ترگمان]هنری به قدری عصبانی بود که از نگاه کودکانه ای که به صورتش افتاده بود کمی ناراحت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Infuriated, he looked at me with a hard, steady stare.
[ترجمه گوگل]خشمگین با نگاهی محکم و ثابت به من نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]با نگاهی تند و محکم به من نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Had Craig banned the march, he would have infuriated the civil rights people.
[ترجمه گوگل]اگر کریگ راهپیمایی را ممنوع کرده بود، خشم مردم حقوق مدنی را برانگیخت
[ترجمه ترگمان]اگر کریگ این راهپیمایی را ممنوع کرده بود، مردم حقوق مدنی را خشمگین می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The Prince was infuriated by the reports.
[ترجمه گوگل]شاهزاده از این گزارش ها خشمگین شد
[ترجمه ترگمان]شاهزاده از گزارش ها خشمگین شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• enraged, maddened, exasperated, furious, angry

پیشنهاد کاربران

بپرس