1. snow is infrequent in shiraz
در شیراز برف نادر است.
2. in one of his infrequent trips abroad
در یکی از سفرهای نادر خودش به برون مرز
3. Barriers between nations are reared by slow and infrequent communication.
[ترجمه گوگل]موانع بین کشورها با ارتباطات کند و نادر ایجاد می شود
[ترجمه ترگمان]موانع بین کشورها با ارتباطات کند و کم بزرگ شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. They would make infrequent visits to the house.
[ترجمه گوگل]آنها به ندرت به خانه سر می زدند
[ترجمه ترگمان]آن ها خیلی زود به خانه می آمدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Muggings are relatively infrequent in this area.
[ترجمه گوگل]دزدی در این منطقه نسبتاً نادر است
[ترجمه ترگمان]muggings در این منطقه نسبتا نادر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Some words are too infrequent to be worthy of inclusion in the dictionary.
[ترجمه گوگل]برخی از کلمات آنقدر نادر هستند که ارزش گنجاندن در فرهنگ لغت را ندارند
[ترجمه ترگمان]برخی از کلمات بیش از اندازه نادر هستند که ارزش گنجاندن در فرهنگ لغت را داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Disturbances are relatively infrequent in British prisons.
[ترجمه گوگل]اغتشاشات در زندان های بریتانیا نسبتاً نادر است
[ترجمه ترگمان]اختلالات نسبتا در زندان های انگلستان نادر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The reason is that serious accidents are so infrequent, safety experts said.
[ترجمه گوگل]کارشناسان ایمنی گفتند که دلیل آن این است که تصادفات جدی بسیار نادر است
[ترجمه ترگمان]کارشناسان ایمنی می گویند دلیل این امر این است که حوادث جدی بسیار نادر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Infrequent, careless bouts of sun exposure considerably increase the risk of developing skin cancer.
[ترجمه گوگل]دوره های نادر و بی دقت قرار گرفتن در معرض نور خورشید به طور قابل توجهی خطر ابتلا به سرطان پوست را افزایش می دهد
[ترجمه ترگمان]infrequent، کشمکش های بی اعتنا در معرض نور خورشید، خطر ابتلا به سرطان پوست را به طور قابل توجهی افزایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Such entreaties to passing travellers were not infrequent in lonely country at the time.
[ترجمه گوگل]چنین التماس هایی به مسافران رهگذر در آن زمان در کشور تنهایی کم نبود
[ترجمه ترگمان]بارها و بارها از مسافران عبور کرده و در آن زمان در یک کشور تنها بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Roger's infrequent letters home did not reveal much about his personal life.
[ترجمه گوگل]نامه های نادر راجر به خانه چیز زیادی را در مورد زندگی شخصی او فاش نکرد
[ترجمه ترگمان]کم مانده بود که نامه های مکرر راجر در مورد زندگی شخصی او چیزی بروز ندهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. However, they are probably too infrequent to provide hearers with cues to ethnicity.
[ترجمه گوگل]با این حال، آنها احتمالاً بسیار نادر هستند که نمیتوانند نشانههایی از قومیت به شنوندگان ارائه دهند
[ترجمه ترگمان]با این حال، آن ها احتمالا بیش از اندازه نادر هستند که شنوندگان را با نشانه هایی از قومیت در اختیار شنوندگان قرار دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. I shall make only infrequent appearances at the Board.
[ترجمه گوگل]من فقط به ندرت در هیئت مدیره حضور خواهم داشت
[ترجمه ترگمان]در این تخته فقط یک کم ظاهر خواهم داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Sudden and infrequent changes of many inputs clearly undermine stability.
[ترجمه گوگل]تغییرات ناگهانی و نادر بسیاری از ورودی ها به وضوح ثبات را تضعیف می کند
[ترجمه ترگمان]تغییرات ناگهانی و غیرمعمول بسیاری از ورودی ها به وضوح ثبات را تضعیف می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید