infrequency

/ˌɪnˈfriːkwənsi//ɪnˈfriːkwənsi/

معنی: کمی، کمیابی، ندرت وقوع، عدم تکرر، نا بسامدی
معانی دیگر: کمی، کمیابی، ندرت وقوع، عدم تکرر، نا بسامدی

جمله های نمونه

1. But that discomfiture is considerably dispelled by the infrequency of prior-restraint cases.
[ترجمه گوگل]اما این ناراحتی به طور قابل توجهی به دلیل موارد نادر از محدودیت های قبلی برطرف می شود
[ترجمه ترگمان]اما این شکست به طور قابل توجهی با استفاده از موارد خودداری پیشین از بین می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Or with the most dreadful infrequency and when I least expected him to show himself?
[ترجمه گوگل]یا با وحشتناک ترین دفعات و زمانی که کمتر انتظار داشتم خودش را نشان دهد؟
[ترجمه ترگمان]یا با most نا معمول و وقتی که من از او انتظار داشتم که به خودش نشان بدهد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In spite of infrequency, complications secondary to placement of these surgical drains occur.
[ترجمه گوگل]علیرغم موارد نادر، عوارض ثانویه به جای گذاشتن این درن های جراحی رخ می دهد
[ترجمه ترگمان]با وجود of، عوارض ثانویه برای قرار گرفتن این فاضلاب جراحی رخ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The quality or state of being rare; infrequency of occurrence.
[ترجمه گوگل]کیفیت یا وضعیت نادر بودن؛ نادر بودن وقوع
[ترجمه ترگمان]کیفیت یا حالت کمیاب بودن، نشانه وقوع
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. With their greater infrequency the sounds increased in strength and sharpness.
[ترجمه گوگل]با افزایش تعداد صداها، قدرت و وضوح صداها افزایش یافت
[ترجمه ترگمان]با افزایش بیشتر صداها، صداها در قدرت و وضوح بیشتر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. If we define it as statistically likely, we encounter the problems discussed earlier with an infrequency model.
[ترجمه گوگل]اگر آن را از نظر آماری محتمل تعریف کنیم، با مشکلاتی که قبلاً با یک مدل نادر مورد بحث قرار گرفت، مواجه می شویم
[ترجمه ترگمان]اگر آن را به لحاظ آماری مشخص کنیم، با مشکلاتی که قبلا با یک مدل infrequency بحث کردیم مواجه می شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The key problem with this kind of approach, though, is that the infrequency of these meetings mean that Product A might have to wait a long time to make a key decision about how to build that product.
[ترجمه گوگل]با این حال، مشکل کلیدی این نوع رویکرد این است که کم‌تکرار بودن این جلسات به این معنی است که محصول A ممکن است برای گرفتن یک تصمیم کلیدی در مورد نحوه ساخت آن محصول، مدت زیادی منتظر بماند
[ترجمه ترگمان]با این حال، مشکل کلیدی این نوع رویکرد این است که the این جلسات به این معنا است که محصول A ممکن است باید زمان زیادی را برای تصمیم گیری مهم در مورد چگونگی ساخت آن محصول داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The study about specialty market indeed is rich Unfortunately, and which of the regional evolvement of Zhejiang's specialty market system is infrequency.
[ترجمه گوگل]مطالعه در مورد بازار تخصصی واقعاً غنی است متأسفانه، و کدام یک از تحولات منطقه ای سیستم بازار تخصصی ژجیانگ نادر است
[ترجمه ترگمان]مطالعه درباره بازار تخصصی در واقع غنی است، و کدام یک از ویژگی های منطقه ای سیستم تخصصی بازار Zhejiang infrequency است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کمی (اسم)
deficiency, exiguity, piece, peep, rarity, extenuation, paucity, insignificance, insufficiency, insignificancy, infrequency, insufficience, soupcon

کمیابی (اسم)
poverty, rarity, famine, paucity, scarcity, infrequency

ندرت وقوع (اسم)
infrequency

عدم تکرر (اسم)
infrequency

نابسامدی (اسم)
infrequency

تخصصی

[زمین شناسی] کمی، کمیابی، ندرتوقوع، عدمتکرر، نا بسامدی

انگلیسی به انگلیسی

• quality of happening infrequently, rareness of occurrence

پیشنهاد کاربران

نامعمول
infrequency ( noun ) = کمیابی، نایابی، ندرت، ندرت وقوع
examples:
1 - Despite the relative infrequency of infractions on campus, the university community has continued to try and educate students about the issues surrounding academic offenses.
...
[مشاهده متن کامل]

علیرغم ندرت وقوع نسبی تخلفات در محوطه دانشگاه ، جامعه دانشگاهی همچنان تلاش می کند و دانشجویان را در مورد مسائل مربوط به تخلفات دانشگاهی آموزش می دهد.
2 - Anyway, I feel like I've started every single one of my recent entries by remarking on the infrequency of my recent entries, so I'm going to stop now.
به هر حال ، من احساس می کنم که تک تک نوشته های اخیرم را با اشاره به کمیابی نوشته های اخیرم شروع کرده ام ، بنابراین اکنون قصد دارم متوقفش کنم.

بپرس