1. But that discomfiture is considerably dispelled by the infrequency of prior-restraint cases.
[ترجمه گوگل]اما این ناراحتی به طور قابل توجهی به دلیل موارد نادر از محدودیت های قبلی برطرف می شود
[ترجمه ترگمان]اما این شکست به طور قابل توجهی با استفاده از موارد خودداری پیشین از بین می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اما این شکست به طور قابل توجهی با استفاده از موارد خودداری پیشین از بین می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Or with the most dreadful infrequency and when I least expected him to show himself?
[ترجمه گوگل]یا با وحشتناک ترین دفعات و زمانی که کمتر انتظار داشتم خودش را نشان دهد؟
[ترجمه ترگمان]یا با most نا معمول و وقتی که من از او انتظار داشتم که به خودش نشان بدهد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]یا با most نا معمول و وقتی که من از او انتظار داشتم که به خودش نشان بدهد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. In spite of infrequency, complications secondary to placement of these surgical drains occur.
[ترجمه گوگل]علیرغم موارد نادر، عوارض ثانویه به جای گذاشتن این درن های جراحی رخ می دهد
[ترجمه ترگمان]با وجود of، عوارض ثانویه برای قرار گرفتن این فاضلاب جراحی رخ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با وجود of، عوارض ثانویه برای قرار گرفتن این فاضلاب جراحی رخ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The quality or state of being rare; infrequency of occurrence.
[ترجمه گوگل]کیفیت یا وضعیت نادر بودن؛ نادر بودن وقوع
[ترجمه ترگمان]کیفیت یا حالت کمیاب بودن، نشانه وقوع
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]کیفیت یا حالت کمیاب بودن، نشانه وقوع
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. With their greater infrequency the sounds increased in strength and sharpness.
[ترجمه گوگل]با افزایش تعداد صداها، قدرت و وضوح صداها افزایش یافت
[ترجمه ترگمان]با افزایش بیشتر صداها، صداها در قدرت و وضوح بیشتر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با افزایش بیشتر صداها، صداها در قدرت و وضوح بیشتر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. If we define it as statistically likely, we encounter the problems discussed earlier with an infrequency model.
[ترجمه گوگل]اگر آن را از نظر آماری محتمل تعریف کنیم، با مشکلاتی که قبلاً با یک مدل نادر مورد بحث قرار گرفت، مواجه می شویم
[ترجمه ترگمان]اگر آن را به لحاظ آماری مشخص کنیم، با مشکلاتی که قبلا با یک مدل infrequency بحث کردیم مواجه می شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اگر آن را به لحاظ آماری مشخص کنیم، با مشکلاتی که قبلا با یک مدل infrequency بحث کردیم مواجه می شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The key problem with this kind of approach, though, is that the infrequency of these meetings mean that Product A might have to wait a long time to make a key decision about how to build that product.
[ترجمه گوگل]با این حال، مشکل کلیدی این نوع رویکرد این است که کمتکرار بودن این جلسات به این معنی است که محصول A ممکن است برای گرفتن یک تصمیم کلیدی در مورد نحوه ساخت آن محصول، مدت زیادی منتظر بماند
[ترجمه ترگمان]با این حال، مشکل کلیدی این نوع رویکرد این است که the این جلسات به این معنا است که محصول A ممکن است باید زمان زیادی را برای تصمیم گیری مهم در مورد چگونگی ساخت آن محصول داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با این حال، مشکل کلیدی این نوع رویکرد این است که the این جلسات به این معنا است که محصول A ممکن است باید زمان زیادی را برای تصمیم گیری مهم در مورد چگونگی ساخت آن محصول داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The study about specialty market indeed is rich Unfortunately, and which of the regional evolvement of Zhejiang's specialty market system is infrequency.
[ترجمه گوگل]مطالعه در مورد بازار تخصصی واقعاً غنی است متأسفانه، و کدام یک از تحولات منطقه ای سیستم بازار تخصصی ژجیانگ نادر است
[ترجمه ترگمان]مطالعه درباره بازار تخصصی در واقع غنی است، و کدام یک از ویژگی های منطقه ای سیستم تخصصی بازار Zhejiang infrequency است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مطالعه درباره بازار تخصصی در واقع غنی است، و کدام یک از ویژگی های منطقه ای سیستم تخصصی بازار Zhejiang infrequency است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید