زیرساختی. زیربنایی
مثال:
We need to identify our priorities — both our priorities concerning fundamental and infrastructural projects and our priorities concerning urgent tasks.
ما بایستی اولویتهایمان را شناسایی بکنیم. هم اولویتهایمان درباره طرح های اساسی و �زیرساختی و زیربنایی� و هم اولویتهایمان درباره کارهای فوری.
... [مشاهده متن کامل]
مثال:
ما بایستی اولویتهایمان را شناسایی بکنیم. هم اولویتهایمان درباره طرح های اساسی و �زیرساختی و زیربنایی� و هم اولویتهایمان درباره کارهای فوری.
... [مشاهده متن کامل]
زیر بنایی
infrastructural ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: زیرساختی
تعریف: مربوط به زیرساخت
واژه مصوب: زیرساختی
تعریف: مربوط به زیرساخت
زیرساختی
زیر ساخت