معنی: تجزیه ناپذیر، خرد نشدنی، غیر قابل نقضمعانی دیگر: تخلف ناپذیر، غیرقابل عدول، زیر پا نگذاشتنی، سرپیچی ناپذیر، (از هم) جدانشدنی، نشکستنی، غیر قابل نق
2. To me art creation is a kind of infrangible freedom - the true freedom of mind.
[ترجمه گوگل]برای من آفرینش هنری نوعی آزادی شکست ناپذیر است - آزادی واقعی ذهن [ترجمه ترگمان]برای من ایجاد هنر نوعی آزادی infrangible است - آزادی حقیقی ذهن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. This is an infrangible law of nature.
[ترجمه گوگل]این یک قانون شکست ناپذیر طبیعت است [ترجمه ترگمان]این یک قانون infrangible طبیعت است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Marriage is holy and infrangible .
[ترجمه گوگل]ازدواج مقدس و شکست ناپذیر است [ترجمه ترگمان]ازدواج مقدس و مقدس است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. In fact, corrupt to medical treatment. Have early socially " stamp infrangible blain " say, how punish, each have wise move.
[ترجمه گوگل]در واقع، فاسد به درمان پزشکی آیا اوایل اجتماعی "مهر غیرقابل شکست بلین" می گویند، چگونه مجازات، هر یک حرکت عاقلانه [ترجمه ترگمان]در واقع، فساد در درمان پزشکی Have \"blain socially socially early say،\" punish punish how، each wise wise wise wise wise wise wise each each each each each each have have have have have have have have have have have have have have have have have have have have have have have have have have have have have [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Above all, we prove that the theory source of this system comes from the Infrangible of Creditor's rights.
[ترجمه گوگل]مهمتر از همه، ما ثابت می کنیم که منبع تئوری این سیستم از ناقض حقوق طلبکار سرچشمه می گیرد [ترجمه ترگمان]مهم تر از همه ما ثابت می کنیم که منبع نظری این سیستم از the حقوق Creditor نشات می گیرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید