infraction

/ˌɪnˈfrækʃn̩//ɪnˈfrækʃn̩/

معنی: شکستن، تخلف
معانی دیگر: عدول، قانون شکنی، سرپیچی (از قانون یا مقررات)، بزه، نقش

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: an act or instance of breaking or violating, usu. a rule or law; violation or breach.
مشابه: breach, foul, offense

- They felt he was punished too severely for committing a minor infraction.
[ترجمه گوگل] آنها احساس کردند که او به دلیل ارتکاب یک تخلف جزئی بسیار شدید مجازات شده است
[ترجمه ترگمان] آن ها احساس می کردند که به خاطر ارتکاب تخلفات جزئی به شدت تنبیه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a serious infraction
تخلف شدید

2. I got another infraction today at the halfway house.
[ترجمه گوگل]امروز در نیمه راه باز هم تخلف کردم
[ترجمه ترگمان] امروز یه جرم دیگه دارم توی نیمه راه خونه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Here, each individual act or continuing infraction may not amount to a significant harm of itself.
[ترجمه گوگل]در اینجا، هر عمل فردی یا تخلف مستمر ممکن است به خودی خود آسیب قابل توجهی نداشته باشد
[ترجمه ترگمان]در اینجا، هر عمل منفرد یا هر گونه تخلفات ممکن است منجر به آسیب جدی به خودش نشود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was criticized for his infraction of the discipline.
[ترجمه گوگل]او به دلیل تخلف از این رشته مورد انتقاد قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]او به خاطر تخلف از این نظم و انضباط مورد انتقاد قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A violation or infraction, as of a law, a legal obligation, or a promise.
[ترجمه گوگل]نقض یا تخلف، به عنوان یک قانون، یک تعهد قانونی یا یک قول
[ترجمه ترگمان]نقض یا تخلفات، به عنوان یک قانون، یک تعهد قانونی، و یا یک وعده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Attacked with acute myocardial infraction, the patient was warded for a week in hospital.
[ترجمه sepideh] بیماری که به مدت یک هفته بیمارستان بستری بود مورد حمله سکته حاد قلبی قرار گرفت.
|
[ترجمه گوگل]این بیمار با حمله حاد میوکارد به مدت یک هفته در بیمارستان بستری شد
[ترجمه ترگمان]بیمار در مدت یک هفته در بیمارستان با نقص عضلات قلب مواجه شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Toute infraction est passible d'une amende voire d'une peine de prison.
[ترجمه گوگل]Toute infraction est passible d'une amende voire d'une peine de burg
[ترجمه ترگمان]و بر خلاف قانونی که در زندان رخ داده بود، از زندان amende بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Because of a minor infraction, a shipmate aboard the USS Reeves, bound for Japan, was busted one rank, fined and given extra duty for three weeks.
[ترجمه گوگل]به دلیل یک تخلف جزئی، یکی از همنوردان کشتی USS Reeves که عازم ژاپن بود، یک رتبه شکسته شد، جریمه شد و به مدت سه هفته به وظیفه اضافی پرداخت شد
[ترجمه ترگمان]یکی از اعضای کشتی \"یو اس ری\" که عازم ژاپن شده بود، به دلیل تخلفات جزئی، یک رتبه را از بین برد، جریمه شد و به مدت سه هفته به پرداخت عوارض اضافی پرداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Method We selected 60 cases of cerebral infraction who were testified by CT or MRI.
[ترجمه گوگل]روش ما 60 مورد انفارکتوس مغزی را انتخاب کردیم که توسط CT یا MRI شهادت داده شدند
[ترجمه ترگمان]روش ما ۶۰ مورد از infraction مغزی را انتخاب کردیم که توسط CT یا MRI گواهی داده می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. An infraction is the least serious offense and generally is punishable by a fine.
[ترجمه گوگل]تخلف کمترین جرم است و به طور کلی جریمه نقدی دارد
[ترجمه ترگمان]این تخلفات کوچک ترین جرم محسوب می شود و عموما مجازات آن جریمه خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Motorists committing this infraction are heavily fined.
[ترجمه گوگل]رانندگانی که مرتکب این تخلف می شوند به شدت جریمه می شوند
[ترجمه ترگمان]Motorists که مرتکب این تخلفات می شوند به شدت جریمه می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. When infraction or perisplenitis occurs, however, pain in the region of the spleen may be intense.
[ترجمه گوگل]با این حال، هنگامی که انفرکشن یا پری اسپلنیت رخ می دهد، درد در ناحیه طحال ممکن است شدید باشد
[ترجمه ترگمان]زمانی که infraction و یا perisplenitis رخ می دهد، درد در ناحیه طحال می تواند شدید باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Any attempt to influence the judges will be seen as an infraction of the rules.
[ترجمه گوگل]هر گونه تلاش برای تأثیرگذاری بر داوران به عنوان نقض قوانین تلقی خواهد شد
[ترجمه ترگمان]هر گونه تلاش برای نفوذ به قضات به عنوان تخطی از قوانین دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Jones still faces a misdemeanor charge of reckless driving and an infraction for running a red light.
[ترجمه گوگل]جونز هنوز به دلیل رانندگی بی احتیاطی و تخلف برای اجرای چراغ قرمز با اتهام جنایت روبرو است
[ترجمه ترگمان]جونز هنوز با اتهام تخطی از جرم رانندگی مواجه است و نسبت به تخلفات اداره کردن نور قرمز تخطی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The ordinance, passed unanimously Tuesday, makes it either a misdemeanor or infraction to violate a park safety rule.
[ترجمه گوگل]این فرمان که روز سه شنبه به اتفاق آرا تصویب شد، نقض قوانین ایمنی پارک را یا تخلف یا تخلف می داند
[ترجمه ترگمان]این حکم که روز سه شنبه به اتفاق آرا تصویب شد، آن را یا تخطی از قانون یا تخطی از قانون ایمنی پارک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شکستن (اسم)
infraction, disruption

تخلف (اسم)
violation, delinquency, infringement, transgression, trespass, contravention, infraction

تخصصی

[حقوق] قانون شکنی، تخلف، نقض، تعدی، قصور

انگلیسی به انگلیسی

• breach, infringement, violation (of a commitment or obligation)

پیشنهاد کاربران

☑️ فروژیرش
فروژیرش
هر واژه باید یک معنا داشته باشه؛ نه اینکه مثلاً واژه ی �عدول� رو دربرابر چند واژه ی انگلیسی بکار ببریم؛ این یعنی اینکه ما برای سایِن ها ( nuances ) ارزش قائل نیستیم و و اونها رو نمی فهمیم
...
[مشاهده متن کامل]

همتای پارسیِ infraction بگفته ی فرهنگستان زبان و ادب و انجمن بازدیسان پارسی �فروژیرش� هست که از �فرو� و �ژیرش� ( action ) برپا شده.
همه ی واژه ها رو با هم جابجا نشناسیم.

🇮🇷 همتای پارسی: فروژیرش 🇮🇷
( فرو ( intra ) ژیرش ( action ) )
عدول
نقض
تخطی
اعراض
انحراف
عدم رعایت
An infraction is usually the breaking of a law, rule, or agreement
شکستن یا عدم رعایت قانون، نقض مقررات و توافقات، تخلف
The candidate had committed an infraction at a previous job.
a minor/major/serious infraction
...
[مشاهده متن کامل]

an immigration/legal/safety infraction
Synonyms;
infringement
misdemeanour UK
violation

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/infraction
Infraction : قانون شکنی - تخلف
•A minor Infraction : یک تخلف جزئی
•Any attempt to influence the judges will be seen as an infraction of the rules : هر گونه تلاش برای تأثیرگذاری بر داوران/قضات به عنوان نقض قوانین تلقی خواهد شد.
...
[مشاهده متن کامل]

•The candidate had committed an infraction at a previous job : نامزد در شغل قبلی تخلف کرده بود.
• They admitted no previous wrong - doing but promised to refrain from future infractions of securities laws : آنها هیچ اشتباه قبلی را اعتراف نکردند اما قول دادند که از نقض قوانین اوراق بهادار در آینده خودداری کنند.
•an immigration/legal/safety infraction : یک تخلف مهاجرتی/قانونی/ایمنی
•a minor/major/serious infraction
•All of these infractions would have resulted in more drastic sentences in the 1590s and early 1600s : همه این تخلفات منجر به احکام شدیدتر در دهه 1590 و اوایل 1600 می شد.
• We also explored containment around two other behavioral "infractions": academic disengagement and rudeness to others : ما همچنین مهار دو �نقض� رفتاری دیگر را بررسی کردیم: عدم مشارکت تحصیلی و بی ادبی با دیگران.
•Any infraction of discipline was usually met with a flogging : هر گونه تخلف از نظم و انضباط معمولاً با شلاق مواجه می شد.
•Given his reasons for committing the infraction, has he acted wrongly?
• Positive effects of illness reported by myocardial infraction and breast cancer patients

انفارکتوس - سکته
Friction : اصطحکاک
Fraction : کسر
Infraction : تخلف
Freak : عجیب و غریب
Fiction : ادبیات داستانی
Fractional Currency : پول خرد
Feces : مدفوع
Fractious : بهانه گیر - زوداشک یا زودرنج - غرغرو - نُنُر - غیر قابل کنترل ( بچه )
...
[مشاهده متن کامل]

Fracture : شکستگی ( مثل استخوان، لیوان و هرچیز دیگه )
Fragile : شکستنی
Refraction : شکست ( نور و امواج )
🌠 اصطحکاک چیست ؟
نیروی مقاومت در برابر حرکت اجسام
اصطکاک نیروی مقاومتی است که در برابر حرکت اجسام از سطح به وجود می آید. این نیرو فقط در خلاف جهت لغزش است و با لغزش اجسام مخالفت می کند. برای ایجاد لغزش در اجسام باید نیرویی بزرگ تر از نیروی اصطکاک در جهت حرکت اعمال کرد. ( نیروی اصطکاک همواره بر حرکت مخالفت نمی کند. ) اگر نیروی اصطکاک نباشد ماشین نمیتواند ترمز کند و راه رفتن روی زمین - حرکت دوچرخه و. . . غیر ممکن میباشد.
🌠 کسر چیست ؟
کسر ( به انگلیسی: Fraction ) ( از لاتین fractus به معنی "شکسته" ) ، نمایشگر جزئی از یک کل یا به طور کلی تر، هر تعداد از اجزای مساوی با هم است. هنگام صحبت های روزمره، کسر را جهت توصیف این که چه تعداد از اجزایی با اندازه های مشخص وجود دارند، به کار می برند، مثل: یک دوم، هشت پنجم، سه چهارم. کسر رایج، متعارف یا ساده ( مثال ها: {\displaystyle {\tfrac {1}{2}}}{\displaystyle {\tfrac {1}{2}}} و {\displaystyle {\tfrac {17}{3}}}{\displaystyle {\tfrac {17}{3}}} ) شامل یک صورت ( Numerator ) است که بالای خط قرار می گیرد ( یا قبل از اسلش، مثل: 1⁄2 ) ، و مخرج ( Denominator ) ناصفری که زیر آن خط قرار داده می شود. صورت ها و مخرج ها در کسرهایی که رایج نیستند نیز به کار می روند، انواع کسرهای غیر رایج شامل این مواردند: کسرهای مرکب، کسرهای مختلط ( با اعداد مختلط اشتباه نشود ) ، و اعداد مخلوط.
🌠 ادبیات داستانی چیست ؟
سبکی است در ادبیات و به داستان هایی اطلاق می شود که به شیوه خیالی و تصوری نوشته می شود
ادبیات داستانی شکلی از روایت است که در همه یا بخشی از آن به رویدادهایی اشاره می شود که واقعی نیستند، یعنی خیالی هستند و ساختهٔ ذهن نویسندهٔ اثرند. در مقابل آن ادبیات غیر داستانی قرار دارد که عمدتاً به رویدادهای واقعی می پردازد ( نظیر تاریخ نگاری، زندگینامه نویسی و… ) . ادبیات داستانی یا داستان تخیلی سبکی است در ادبیات و به داستان هایی اطلاق می شود که بخشی از آن یا همه آن به صورت حکایتی یا نقلی و به شیوه خیالی و تصوری نوشته می شود. اگر چه سبک تخیلی توصیف یک اثر ادبی است اما این اصلاح و سبک برای آثار موسیقی، فیلم، مستند و تئاتر نیز استفاده می شود. مثلا" فیلم ارباب حلقه ها و داستان آلیس در سرزمین عجایب به ترتیب یک فیلم تخیلی و یک داستان تخیلی به شمار می روند. بر عکس سبک تخیلی سبک غیر تخیلی است که به موضوعات حقیقی مثل داستان های تاریخی و زندگی نامه می پردازد

تخلف ( violation )
نقض هم میشه ( شکستن : قانون )
در حقوق کیفری:یعنی نقض
عدول
از بین رفتن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس