infract


معنی: نقض کردن، شکستن، تخلف کردن
معانی دیگر: (نادر) عهدشکنی کردن، قانون شکنی کردن، خرد کردن، نق­ کردن

جمله های نمونه

1. This is a public website, DO NOT INFRACT THE LAW OF TAIWAN.
[ترجمه گوگل]این یک وب سایت عمومی است، قانون تایوان را نقض نکنید
[ترجمه ترگمان]این یک وب سایت عمومی است، قانون OF را رعایت نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Any activity of invasion informed right could infract patient's person right and should be responsibility for laws.
[ترجمه گوگل]هر گونه فعالیت حق آگاهانه تهاجم می تواند حق شخص بیمار را نقض کند و باید در قبال قوانین مسئولیت داشته باشد
[ترجمه ترگمان]هر گونه فعالیت تهاجمی به سمت راست می تواند فرد بیمار را درست تشخیص دهد و باید مسئولیت قوانین را بر عهده گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This study is a reference in understanding fluid flow mechanism infract . . .
[ترجمه گوگل]این مطالعه مرجعی در شناخت نقص مکانیزم جریان سیال است
[ترجمه ترگمان]این مطالعه مرجعی برای درک مکانیسم جریان سیال infract است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The development of science and technology makes it easy to collect and use personal information, and also makes it easy to infract it.
[ترجمه گوگل]توسعه علم و فناوری جمع آوری و استفاده از اطلاعات شخصی را آسان می کند و همچنین نقض آن را آسان می کند
[ترجمه ترگمان]توسعه علم و فن آوری اطلاعات شخصی را آسان می کند و از اطلاعات شخصی استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The development of science and technology makes it easy to collect and use personal information, and also makes it easy to infract personal information.
[ترجمه گوگل]توسعه علم و فناوری جمع آوری و استفاده از اطلاعات شخصی را آسان می کند و همچنین نقض اطلاعات شخصی را آسان می کند
[ترجمه ترگمان]توسعه علم و فن آوری اطلاعات شخصی را آسان می کند و از اطلاعات شخصی استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Then, how to make the news public opinion supervision work efficiently and not to infract other rights?
[ترجمه گوگل]سپس چگونه می توان نظارت بر افکار عمومی اخبار را به نحو احسن انجام داد و سایر حقوق را تضییع نکرد؟
[ترجمه ترگمان]سپس، چگونه باید نظر عمومی را به نحو احسن انجام داد و نه به نقض حقوق دیگران؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The precondition of ICC jurisdiction is nations' common concert, and the inherent jurisdiction doesn't infract the principle of national sovereignty.
[ترجمه گوگل]پیش‌شرط صلاحیت دیوان بین‌المللی کیفری، کنسرت مشترک ملت‌ها است و صلاحیت ذاتی، اصل حاکمیت ملی را نقض نمی‌کند
[ترجمه ترگمان]پیش شرط حوزه قضایی شورای بین المللی کریکت یک کنسرت مشترک است و حوزه قضایی ذاتی اصل حاکمیت ملی را به رسمیت نمی شناسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Juveniles, like defaults, ca major be charged with a felony, a misdemea major or, or a major infract conditionertion.
[ترجمه گوگل]نوجوانان، مانند پیش‌فرض‌ها، به یک جنایت، یک جنایت بزرگ، یا یک ارتکاب تخلف عمده متهم می‌شوند
[ترجمه ترگمان]نوجوانان مانند پیش فرض ها، ممکن است متهم به یک جنایت، یک misdemea بزرگ و یا یک conditionertion بزرگ باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نقض کردن (فعل)
break, breach, gainsay, reverse, violate, quash, contravene, disaffirm, infract

شکستن (فعل)
fracture, chop, break, disobey, deflect, refract, shatter, stave, violate, cleave, fraction, nick, knap, pip, smite, crackle, infract

تخلف کردن (فعل)
infract

انگلیسی به انگلیسی

• infringe, violate, transgress (a commitment or obligation)

پیشنهاد کاربران

بپرس