صفت ( adjective )
مشتقات: informally (adv.)
مشتقات: informally (adv.)
• (1) تعریف: not formal or ceremonious; casual.
• مترادف: casual, unceremonious
• متضاد: ceremonial, formal, staid, stiff
• مشابه: candid, down-home, everyday, natural, offhand, plain, simple, unassuming, unpretentious
• مترادف: casual, unceremonious
• متضاد: ceremonial, formal, staid, stiff
• مشابه: candid, down-home, everyday, natural, offhand, plain, simple, unassuming, unpretentious
- The informal manner in which she spoke to the boss annoyed some of her co-workers.
[ترجمه گوگل] نحوه صحبت غیررسمی او با رئیس باعث آزار برخی از همکارانش شد
[ترجمه ترگمان] رفتار غیر رسمی که در آن با رئیس صحبت می کرد برخی از همکاران خود را ناراحت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] رفتار غیر رسمی که در آن با رئیس صحبت می کرد برخی از همکاران خود را ناراحت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Try not to be too informal with the job interviewer because it might not make a good impression.
[ترجمه گوگل] سعی کنید با مصاحبه کننده شغلی خیلی غیر رسمی رفتار نکنید زیرا ممکن است تاثیر خوبی نداشته باشد
[ترجمه ترگمان] سعی کنید بیش از حد رسمی با مصاحبه کننده مصاحبه نکنید چون ممکن است تاثیر خوبی نداشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] سعی کنید بیش از حد رسمی با مصاحبه کننده مصاحبه نکنید چون ممکن است تاثیر خوبی نداشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It was such an informal wedding that most people were wearing jeans and T-shirts.
[ترجمه گوگل] آنقدر عروسی غیررسمی بود که بیشتر مردم شلوار جین و تی شرت پوشیده بودند
[ترجمه ترگمان] این یک عروسی غیر رسمی بود که بیشتر مردم یک شلوار جین و تی شرت به تن داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این یک عروسی غیر رسمی بود که بیشتر مردم یک شلوار جین و تی شرت به تن داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: not according to regulations or prescribed standards or forms; unofficial.
• مترادف: unofficial
• متضاد: formal
• مشابه: irregular, off the cuff, unconventional, uncustomary
• مترادف: unofficial
• متضاد: formal
• مشابه: irregular, off the cuff, unconventional, uncustomary
- We haven't drawn up any contract; we just operate according to an informal agreement with each other.
[ترجمه m] ما هیچ قراردادی را تدوین نکردیم ما فقط مطابق با یک توافق غیر رسمی با یکدیگر رفتار می کنیم|
[ترجمه گوگل] ما هیچ قراردادی تنظیم نکرده ایم ما فقط طبق یک توافق غیر رسمی با یکدیگر عمل می کنیم[ترجمه ترگمان] ما هیچ قراردادی را امضا نکردیم؛ ما فقط با توجه به یک توافق غیر رسمی با یکدیگر عمل می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: of language, characteristic of or appropriate to everyday conversation or casual writing.
• مترادف: colloquial
• مشابه: common, everyday, familiar, slangy, vernacular
• مترادف: colloquial
• مشابه: common, everyday, familiar, slangy, vernacular
- The students use more informal language with their friends than with their professors.
[ترجمه گوگل] دانشجویان بیشتر با دوستان خود از زبان غیر رسمی استفاده می کنند تا با اساتید خود
[ترجمه ترگمان] دانش آموزان از زبان غیر رسمی بیشتری با دوستان خود نسبت به استادان خود استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دانش آموزان از زبان غیر رسمی بیشتری با دوستان خود نسبت به استادان خود استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- "Hi all!" is an informal greeting addressed to a group of people.
[ترجمه گوگل] "سلام به همه!" یک سلام غیررسمی خطاب به گروهی از مردم است
[ترجمه ترگمان] \"سلام همه!\" یک خوش آمد غیر رسمی خطاب به گروهی از مردم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] \"سلام همه!\" یک خوش آمد غیر رسمی خطاب به گروهی از مردم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید