inflow

/ˈɪnˌfloʊ//ˈɪnfləʊ/

معنی: ریزش درونی، جریان بداخل
معانی دیگر: (جریان به داخل) درون روانگی، اندرگذری، درآیند، درون ریز

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: that which flows in; influx.
متضاد: outflow

(2) تعریف: the act or process of flowing in.
متضاد: outflow

جمله های نمونه

1. Net cash inflow has increased by 20%.
[ترجمه گوگل]خالص نقدینگی ورودی 20 درصد افزایش یافته است
[ترجمه ترگمان]جریان پول نقد خالص ۲۰ درصد افزایش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The government wanted an inflow of foreign investment.
[ترجمه گوگل]دولت خواهان ورود سرمایه خارجی بود
[ترجمه ترگمان]دولت خواستار ورود سرمایه گذاری خارجی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The Swiss wanted to discourage an inflow of foreign money.
[ترجمه گوگل]سوئیسی ها می خواستند از ورود پول خارجی جلوگیری کنند
[ترجمه ترگمان]سوئیس می خواهد از ورود پول خارجی جلوگیری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Investing institutions expect a net cash inflow of £30 billion-40 billion this year.
[ترجمه گوگل]مؤسسات سرمایه گذاری انتظار دارند در سال جاری جریان نقدی خالص 30 تا 40 میلیارد پوند داشته باشند
[ترجمه ترگمان]موسسات سرمایه گذاری انتظار دارند که یک جریان نقدی خالص از ۳۰ میلیارد تا ۴۰ میلیارد پوند در سال جاری وارد شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Up to the late 1950s this inflow of dollars was generally welcome as it relieved the earlier shortages.
[ترجمه گوگل]تا اواخر دهه 1950، این جریان دلار به طور کلی مورد استقبال قرار گرفت زیرا کمبودهای قبلی را کاهش داد
[ترجمه ترگمان]تا اواخر دهه ۱۹۵۰، این سرازیر شدن دلارهای به طور کلی از کمبود اولیه استقبال شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This will lead to an inflow of foreign currency.
[ترجمه گوگل]این امر منجر به ورود ارز خارجی خواهد شد
[ترجمه ترگمان]این امر منجر به ورود ارز خارجی خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. As a result, there has been a steady inflow of contaminated food since July 198
[ترجمه گوگل]در نتیجه، از ژوئیه 198 جریان ثابتی از مواد غذایی آلوده وجود داشته است
[ترجمه ترگمان]در نتیجه، از جولای ۱۹۸ همچنان به جریان دائمی مواد غذایی آلوده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The inflow of foreign money was incalculable.
[ترجمه گوگل]ورود پول خارجی غیرقابل محاسبه بود
[ترجمه ترگمان]جریان پول خارجی غیرقابل محاسبه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. After two years of strong cash inflow, there was a cash outflow of £ 5 million.
[ترجمه گوگل]پس از دو سال ورود نقدینگی قوی، 5 میلیون پوند خروج نقدی صورت گرفت
[ترجمه ترگمان]پس از دو سال جریان نقدی قوی، یک خروجی نقدی ۵ میلیون پوند وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This change is produced by the net energy inflow through the six faces of the cube.
[ترجمه گوگل]این تغییر توسط جریان خالص انرژی از طریق شش وجه مکعب ایجاد می شود
[ترجمه ترگمان]این تغییر توسط جریان انرژی خالص از طریق شش صورت مکعب تولید می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The inflow to pension funds is combined with the inflow of funds to life assurance companies and is shown in cell 6/
[ترجمه گوگل]ورودی به صندوق های بازنشستگی با ورودی وجوه به شرکت های بیمه عمر ترکیب شده و در سلول 6 نشان داده شده است
[ترجمه ترگمان]جریان ورودی به صندوق های بازنشستگی با جریان وجوه ارسالی به شرکت های تضمین زندگی همراه است و در خانه شماره ۶ نشان داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Third, an analysis of the inflow and outflow rates over the regions of the U K will be carried out.
[ترجمه گوگل]سوم، تحلیلی از نرخ ورودی و خروجی در مناطق U K انجام خواهد شد
[ترجمه ترگمان]سوم، تجزیه و تحلیل نرخ جریان خروجی و جریان خروجی در مناطق U کی انجام خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The case of capital inflow than the outflow of capital, domestic capital will result in tension, thus affecting economic growth.
[ترجمه گوگل]در صورت ورود سرمایه نسبت به خروج سرمایه، سرمایه داخلی منجر به تنش می شود و در نتیجه رشد اقتصادی را تحت تاثیر قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]در مورد جریان سرمایه به جای خروجی سرمایه، سرمایه داخلی منجر به تنش خواهد شد در نتیجه بر رشد اقتصادی تاثیر خواهد گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In addition, they had a net capital inflow of $ 114 bn.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، آنها سرمایه خالص 114 میلیارد دلاری داشتند
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، آن ها یک جریان سرمایه خالص ۱۱۴ میلیارد دلاری داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ریزش درونی (اسم)
inflow

جریان بداخل (اسم)
inflow

تخصصی

[عمران و معماری] جریان ورودی
[مهندسی گاز] ورودی، جریان بداخل
[ریاضیات] دریچه ی ورودی، جریان های ورودی
[آب و خاک] جریان ورودی

انگلیسی به انگلیسی

• inward flow, flow that is directed inward, something which flows in

پیشنهاد کاربران

درون ریزی
ورودی
درون ریز
inflow : ورود مردم به جایی - به یک مکان یا ورود چیزی به یک صنعت - به تجارت - به اقتصاد
an inflow of fund/cash/ money/asset : تزریق یا ورود سرمایه/ پول نقد/ پول/ دارایی - سرمایه
The booming economy has attracted an inflow of funds from both domestic and foreign investors
...
[مشاهده متن کامل]

اقتصاد پررونق ورود سرمایه سرمایه گذاران خارجی و داخلی را جذب کرده است.

بپرس