inflexibility

/ˌɪnˌfleksəˈbɪləti//ɪnˌfleksəˈbɪlɪti/

معنی: سختی، کج نشدگی، انحناء ناپذیری
معانی دیگر: سفتی

جمله های نمونه

1. The snag about an endowment mortgage is its inflexibility.
[ترجمه گوگل]مشکل رهن موقوفه عدم انعطاف آن است
[ترجمه ترگمان]مشکل وام دادن، انعطاف ناپذیری آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Joyce was irritated by the inflexibility of her colleagues.
[ترجمه گوگل]جویس از انعطاف ناپذیری همکارانش عصبانی شده بود
[ترجمه ترگمان]جو یس از عدم انعطاف of خشمگین شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. To some extent the charge of inflexibility can also be countered by reference to the provisions sanctioning exception from the National Curriculum.
[ترجمه گوگل]تا حدی می توان با استناد به مقرراتی که استثنائات برنامه درسی ملی را تحریم می کند، با اتهام عدم انعطاف پذیری مقابله کرد
[ترجمه ترگمان]تا حدی، بار عدم انعطاف را نیز می توان با اشاره به مقررات مصوب مجلس ملی در نظر گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Further inflexibility is apparent in the lack of spare accommodation.
[ترجمه گوگل]عدم انعطاف بیشتر در فقدان محل اقامت اضافی آشکار است
[ترجمه ترگمان]عدم انعطاف بیشتر در عدم نیاز به اسکان اضافی مشهود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The tendency of Down's children towards stubbornness and inflexibility needs to be countered from an early age.
[ترجمه گوگل]با گرایش کودکان داون به لجبازی و انعطاف ناپذیری باید از سنین پایین مقابله کرد
[ترجمه ترگمان]گرایش کودکان به پایین به سوی سرسختی و انعطاف ناپذیری باید از سنین پایین حل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Inflexibility of thigh muscles that support the knee joint.
[ترجمه گوگل]عدم انعطاف عضلات ران که از مفصل زانو حمایت می کنند
[ترجمه ترگمان]ماهیچه های ران که مفصل زانو را حمایت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They are still negotiating and there is inflexibility on Bar ? a's part to let him go.
[ترجمه گوگل]آنها هنوز در حال مذاکره هستند و انعطاف ناپذیری در بار وجود دارد؟ بخشی است که او را رها می کند
[ترجمه ترگمان]آن ها هنوز در حال مذاکره هستند و انعطاف ناپذیری در بار چیست؟ تا او را رها کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Such hardware - related inflexibility is now being addressed by adaptive, software - based wireless designs.
[ترجمه گوگل]چنین عدم انعطاف‌پذیری سخت‌افزاری اکنون با طراحی‌های بی‌سیم مبتنی بر نرم‌افزار تطبیق‌پذیر بررسی می‌شود
[ترجمه ترگمان]این عدم انعطاف در سخت افزار در حال حاضر توسط طراحی های بی سیم تطبیقی و مبتنی بر نرم افزار مورد توجه قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. One sibling can trigger a mother's inflexibility or anger or dependence, while another evokes protectiveness and empathy.
[ترجمه گوگل]یکی از خواهران و برادران می تواند باعث انعطاف ناپذیری یا عصبانیت یا وابستگی مادر شود، در حالی که دیگری محافظت و همدلی را برانگیزد
[ترجمه ترگمان]یک sibling می تواند خشونت یا وابستگی مادر را تحریک کند، در حالی که دیگری حمایت و همدردی را ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The inflexibility of the country's labor market seriously impedes its economic recovery.
[ترجمه گوگل]انعطاف ناپذیری بازار کار کشور به طور جدی بهبود اقتصادی آن را مختل می کند
[ترجمه ترگمان]عدم انعطاف در بازار کار کشور مانع از بهبود اقتصادی آن می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Union's inflexibility on the issue forced the administration to lift the ban in October.
[ترجمه گوگل]انعطاف ناپذیری اتحادیه در مورد این موضوع، دولت را مجبور کرد که این ممنوعیت را در ماه اکتبر لغو کند
[ترجمه ترگمان]عدم انعطاف در این مساله دولت را وادار به برداشتن تحریم در ماه اکتبر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But it also has intrinsic shortages, such as inflexibility, low accuracy.
[ترجمه گوگل]اما کمبودهای ذاتی مانند انعطاف ناپذیری، دقت پایین نیز دارد
[ترجمه ترگمان]اما این مساله همچنین دارای کمبودهای درونی مانند انعطاف ناپذیری، دقت پایین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He thought a lot with inflexibility between legitimism and tradition, main stream and secondary aspects, reality and ideal.
[ترجمه گوگل]او با انعطاف ناپذیری بین مشروعیت و سنت، جریان اصلی و جنبه های فرعی، واقعیت و آرمان بسیار می اندیشید
[ترجمه ترگمان]او عدم انعطاف زیادی را بین legitimism و سنت، جریان اصلی و جنبه های ثانویه، واقعیت و ایده آل می دانست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Perhaps inflexibility is the greatest danger in budget.
[ترجمه گوگل]شاید انعطاف ناپذیری بزرگترین خطر در بودجه باشد
[ترجمه ترگمان]شاید انعطاف ناپذیری بزرگ ترین خطر بودجه باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Sure, many mothers show anger, inflexibility, neediness, and elements of envy from time to time.
[ترجمه گوگل]مطمئناً بسیاری از مادران هر از گاهی عصبانیت، انعطاف ناپذیری، نیاز و عناصر حسادت را نشان می دهند
[ترجمه ترگمان]البته، بسیاری از مادران خشم، انعطاف ناپذیری، neediness و عناصر حسادت را از زمان به زمان نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سختی (اسم)
resistance, hardship, privation, rigor, intensity, calamity, distress, severity, violence, tenacity, adversity, hardness, difficulty, trouble, discomfort, rigidity, inclemency, solidity, intension, obstruction, complication, problem, cumber, implacability, inexorability, inflexibility, rigorism

کج نشدگی (اسم)
inflexibility

انحناء ناپذیری (اسم)
inflexibility

تخصصی

[مهندسی گاز] انحناءناپذیری، سختی

انگلیسی به انگلیسی

• lack of flexibility; immovability; rigidity, stiffness; stubbornness

پیشنهاد کاربران

۱. سختی. خشکی ۲. انعطاف ناپذیری. یکدندگی ۳. تغییرناپذیری. ثبات
مثال:
Joyce was irritated by the inflexibility of her colleagues.
جوسی از یکدندگی و انعطاف ناپذیری همکارانش عصبانی شده بود.
انعطاف ناپذیری
سختی، سفتی، یکدندگی، سماجت، کله شقی، انعطاف ناپذیری، پافشاری
غیر انعطاف

بپرس