inflectional

/ɪnˈflekʃnəl//ɪnˈflekʃnəl/

(دستور زبان) صرفی، تصریفی، وابسته به زبان های تصریفی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: inflectionally (adv.)
• : تعریف: of, relating to, having, or marked by inflection.

جمله های نمونه

1. inflectional suffix
پسوند صرفی

2. greek and latin are inflectional languages
یونانی و لاتین زبان های صرفی هستند.

3. Morphology consists of inflectional morphology and lexical morphology.
[ترجمه گوگل]ریخت شناسی شامل ریخت شناسی عطفی و ریخت شناسی واژگانی است
[ترجمه ترگمان]مورفولوژی شامل مورفولوژی صرفی و مورفولوژی واژگانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The representation and processing of verbal inflectional morphology has become the center of the debate on the nature of language processing.
[ترجمه گوگل]بازنمایی و پردازش مورفولوژی عطف کلامی به مرکز بحث در مورد ماهیت پردازش زبان تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]نمایش و پردازش مورفولوژی صرفی صرفی به مرکز بحث در مورد ماهیت پردازش زبان تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Additional, inflectional, bow, cough, gravid, ascites, head is small lie on one's back wait to the pose all can be caused or accentuate heartburn.
[ترجمه گوگل]اضافی، خمشی، کمان، سرفه، زایمان، آسیت، سر کوچک است که به پشت دراز بکشید و منتظر بمانید که همه می توانند باعث سوزش سر دل شوند یا تشدید شوند
[ترجمه ترگمان]اضافی، صرفی، کمان، سرفه، gravid، ascites، سر کوچک در پشت سر هم قرار دارند تا حالت تهوع سوزی را برجسته کرده یا آن را برجسته کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Toe of 1amalgamative the others is inflectional and unbalanced patient, 6 routine are simple!
[ترجمه گوگل]انگشت پا از 1 آمالگاماتیو دیگران بیمار عطفی و نامتعادل است، 6 روتین ساده هستند!
[ترجمه ترگمان]با پنجه پا کردن ۱ amalgamative بقیه صرفی و بیمار نامتوازن، ۶ روتین ساده هستند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Inflectional morphology is used to indicate number and case and tense and person etc.
[ترجمه گوگل]ریخت شناسی عطفی برای نشان دادن عدد و حالت و زمان و شخص و غیره استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]مورفولوژی Inflectional برای نشان دادن تعداد و حالت و تنش عصبی و غیره مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The difference is that concord particles precede the verb, whereas-5 is an inflectional suffix on the verb.
[ترجمه گوگل]تفاوت این است که ذرات همخوانی قبل از فعل قرار می گیرند، در حالی که-5 پسوند عطفی بر روی فعل است
[ترجمه ترگمان]تفاوت این است که ذرات concord بر فعل است، در حالی که - ۵ یک پسوند inflectional روی the است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A further advantage of using the root-indices to build the tree is that inflectional compounds need only be specified once.
[ترجمه گوگل]مزیت دیگر استفاده از شاخص های ریشه برای ساخت درخت این است که ترکیبات عطف فقط یک بار باید مشخص شوند
[ترجمه ترگمان]یک مزیت دیگر استفاده از شاخص های ریشه ای برای ساخت درخت این است که ترکیبات صرفی تنها باید یک بار مشخص شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. To appearing " old ox chokes with resentment greatly " person, avoid by all means covers shut up bazoo, inflectional limb, lest choke.
[ترجمه گوگل]به ظاهر " گاو پیر خفه می شود با کینه شدید "، به هیچ وجه از پوشش های خفه کن بازو، اندام خمشی، مبادا خفه شود
[ترجمه ترگمان]برای اینکه ظاهر شود \"گاو پیر\" به شدت از خشم خفه می شود، از همه سو استفاده می کند، bazoo، عضو صرفی را پوشش می دهد، تا این که خفه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Stem: any morpheme or combination of morphemes to which inflectional affix can be added.
[ترجمه گوگل]ساقه: هر تکواژ یا ترکیبی از تکواژها که بتوان به آن واژگان عطفی اضافه کرد
[ترجمه ترگمان]ساقه: یک تکواژ یا ترکیبی از تکواژ که وند ها را می توان اضافه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Bow the pose that pick up content is double leg unbend stands incorrectly, bow below the circumstance of castiron music or little inflectional coxa, knee joint pick up a thing.
[ترجمه گوگل]تعظیم ژست که انتخاب کنید تا محتوا است دو پا unbend می ایستد نادرست، تعظیم زیر شرایط موسیقی castiron یا کمی خمشی coxa، مفصل زانو انتخاب کنید چیزی
[ترجمه ترگمان]تعظیم کردن به ژست سر دو پای unbend است که به طور نادرست نشان داده شده است، در پایین وضعیت موسیقی castiron یا coxa کوچک صرفی جای می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Morpheuslie should adopt on the right side of lie, body nature is inflectional, this kind of pose is helpful for haemal circumfluence, reduce heart burden.
[ترجمه گوگل]مورفئوسلی باید سمت راست دروغ را بپذیرد، طبیعت بدن خمیده است، این نوع ژست برای دور همال مفید است، بار قلب را کاهش می دهد
[ترجمه ترگمان]Morpheuslie باید سمت راست دروغ را اتخاذ کنند، طبیعت بدن صرفی است، این نوع ژست برای haemal circumfluence مفید است، بار قلب را کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It studies the internal structure of words and the rules that govern their formation. The morphology is generally divided into two fields: inflectional morphology and derivational morphology.
[ترجمه گوگل]ساختار درونی کلمات و قوانین حاکم بر شکل گیری آنها را مطالعه می کند مورفولوژی به طور کلی به دو زمینه تقسیم می شود: ریخت شناسی عطفی و ریخت شناسی اشتقاقی
[ترجمه ترگمان]این شاخه، ساختار داخلی کلمات و قوانینی را که شکل گیری آن ها را اداره می کند، مورد مطالعه قرار می دهد مورفولوژی به طور کلی به دو بخش تقسیم می شود: مورفولوژی صرفی و مورفولوژی اشتقاقی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] عطفی

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to inflection (grammar)

پیشنهاد کاربران

inflectional ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: تصریفی
تعریف: مربوط به فرایند تصریف
چهرگَشتار

Inflec:صرف کردن
Inflection:صرف
Inflectional:تصریفی

بپرس