inflation

/ˌɪnˈfleɪʃn̩//ɪnˈfleɪʃn̩/

معنی: پف، تورم
معانی دیگر: باد کردن، باد (تایر و بادکنک و غیره)، بادکردگی، آماهش، (پول و قیمت ها) تورم، بیشبود

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an increase in the average price level.

(2) تعریف: the act of inflating or the condition or character of being inflated.
مشابه: amplification, boost, swell

جمله های نمونه

1. inflation and other undesirable phenomena
تورم و دیگر پدیده های نامطلوب

2. inflation and unemployment have been ailing the country's economy
تورم و بیکاری به اقتصاد کشور آسیب رسانده است.

3. inflation had crippled the country's economy
تورم اقتصاد کشور را فلج کرده بود.

4. inflation has whittled away our savings
تورم اندوخته های ما را کم کرده است.

5. inflation has worked to the detriment of salaried people
تورم به زیان حقوق بگیرها بوده است.

6. inflation hurts everyone's pocketbook
تورم به وضع مالی همه کس صدمه می زند.

7. inflation hurts salaried people more
تورم،بیشتر به حقوق بگیرها صدمه می زند.

8. inflation was responsible for the country's economic plight
تورم موجب خرابی وضع اقتصادی کشور بود.

9. controlled inflation is a different breed of cat from runaway inflation
تورم اقتصادی مهار شده با تورم لجام گسیخته خیلی فرق دارد.

10. double-digit inflation
تورم دو رقمی

11. runaway inflation
تورم مهار نشدنی

12. galloping inflation
تورم سواره،تورم شدید

13. check the inflation of each tyre
باد هریک از تایرها را امتحان کن.

14. rate of inflation
میزان (نرخ) تورم

15. to control inflation
تورم را مهار کردن

16. a hedge against inflation
مانعی در برابر تورم

17. high wages fueled inflation
مزدهای زیاد تورم را وخیم تر کرد.

18. newspapers record that inflation has increased
روزنامه ها می نویسند که تورم افزایش یافته است.

19. the rate of inflation has reached a more manageable level
نرخ تورم به حد قابل کنترل تری رسیده است.

20. the rate of inflation is accelerating fast
نرخ تورم به سرعت افزایش می یابد.

21. a chronic bias toward inflation
گرایش گهگیر به تورم اقتصادی

22. the reflex consequence of inflation is the lowering of monetary value
پیامد واکنشی تورم،کم شدن ارزش پول است.

23. the government's new plan for reducing inflation
برنامه ی جدید دولت برای کاستن تورم

24. the twin threats of war and inflation
تهدید دوگانه ی جنگ و تورم

25. salaried people are always more pinched by inflation
تورم همیشه حقوق بگیرها را بیشتر در تنگنا قرار می دهد.

26. the government is trying to keep down inflation
دولت می کوشد جلو تورم را بگیرد.

27. they haven't made any head in controlling inflation
هنوز در مهار کردن تورم پیشرفتی نکرده اند.

28. he bought gold in order to hedge against inflation
او برای حفظ خود در برابر تورم،اقدام به خریدن طلا کرد.

29. the government has taken the necessary measures to combat inflation
دولت برای مبارزه با تورم اقدامات لازم را به عمل آورده است.

30. we have to walk a careful course to avoid inflation
برای احتراز از تورم باید خطمشی احتیاط آمیزی را اتخاذ کنیم.

مترادف ها

پف (اسم)
snuff, puff, whiff, blowing-out, inflation

تورم (اسم)
protuberance, protuberancy, swell, inflation, turgescence, turgidity, struma

تخصصی

[حسابداری] تورم
[علوم دامی] الیه درونی کلاهک ؛ لایه پلاستیکی که درون کلاهک شیردوشی را می پوشاند و با پستانکها در تماس است .
[عمران و معماری] تورم
[صنعت] تورم
[نساجی] متورم شدن - تورم - بادکردگی - ورم
[ریاضیات] تورم
[آمار] تورّم

انگلیسی به انگلیسی

• increase in the supply of money in relation to the amount of goods available resulting in a rise in prices; act of filling with air or gas; state of being filled with air or gas
inflation is a general increase in the prices of goods and services in a country.

پیشنهاد کاربران

در کیهان شناسی فیزیکی، تورم کیهانی یا تورم به انبساط جهان اولیه با سرعتی بسیار بیشتر از سرعت نور اشاره دارد. دوره تورمی جهان از ۱۰−۳۶ ثانیه پس از مه بانگ تا ۱۰−۳۳ یا ۱۰−۳۲ ثانیه پس از آن به طول انجامید. پس از پایان دورهٔ تورمی نیز جهان به انبساط خود با سرعتی کمتر ادامه داد
1. تورم . باد کردن 3. ورم. باد
مثال:
the government reported a fall in inflation
دولت گزارش کاهش در تورم را داد.
they will hold down inflation
آنها تورم را پایین نگه خواهند داشت.
تورم
مثال: High inflation can erode the value of money.
تورم بالا می تواند ارزش پول را تضعیف کند.
تورم
Inflation in Germany from 1914 to 1923
The column on the right shows how many German marks
were paid for one U. S. dollar. For example, in July
, 1923
one U. S. dollar was worth 353, 412 Gennan marks
...
[مشاهده متن کامل]

July 1914 | 4. 2 marks = $1
January 1919 | 8. 9 marks = $1
July 1919 | 14. 0 marks = $1
January 1920 | 64. 8 marks = $1
January 1922 | 191. 8 marks= $1
July 1922 | 493. 2 marks = $1
January 1923 | 17, 972. 0 marks = $1
July 1923 | 353, 412. 0 marks= $1
August 1923 | 4, 620, 455. 0 marks = $1
September 1923 | 98, 860, 000. 0 marks= $1
October 1923 | 25, 260, 208, 000. 0 marks = $1
November 1923 | 4, 200, 000, 000, 000. 0 marks = $1
Resource : Thoughts & Notions's book

افزایش قیمت ها
تورم
[اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال]
تورم
افزایش عمومی قیمت ها و کاهش ارزش خرید پول.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : inflate
✅️ اسم ( noun ) : inflation / inflatable / inflationism / inflationist
✅️ صفت ( adjective ) : inflationary / inflatable / inflated
✅️ قید ( adverb ) : _
نوعی رفتار در اعتیاد است که موجب افزایش گرایش می شود.
باد کردن لاستیک
inflation of tire
در روش تحقیق: بزرگ شدن کاذب، مثلا در عبارت زیر معادل تورم برای کلمه "inflation" کاملا بی معناست:
an inflation in the variance
ترجمه پیشنهادی: بزرگ شدن کاذب واریانس
inflation ( اقتصاد )
واژه مصوب: تورم
تعریف: افزایش نسبتاً طولانی مدت سطح عمومی قیمت کالاها و خدمات در یک دورۀ زمانی
تورم ( قیمت )
# Inflation is above 10%
# Inflation has risen sharply
# The rate of inflation increased by 5%
# There has been an alarming rise in the rate of inflation
بزرگ نمایی شده ( روانشناسی )
[اقتصاد]
گرانی ، گران شدگی ، افزایش بها ، افزایش قیمت
در اقتصاد تورم
در پزشکی التهاب و تورم
در پزشکی بعنوان التهاب یاد میشود
( در فلسفه ) : تعالی بخشیدن، متعالی کردن، بالا بردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس