inflammable

/ˌɪnˈflæməbl̩//ɪnˈflæməbl̩/

معنی: تند، شعله ور، محترق، اتشگیر، التهاب پذیر
معانی دیگر: رجوع شود به: flammable

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: inflammably (adv.), inflammability (n.)
(1) تعریف: capable of catching fire and burning, or easy to set aflame and burn; flammable.
متضاد: fireproof, nonflammable, noninflammable

(2) تعریف: easily aroused or excited.

جمله های نمونه

1. "Highly inflammable," it says on the spare canister.
[ترجمه گوگل]روی قوطی زاپاس نوشته شده است: «بسیار قابل اشتعال»
[ترجمه ترگمان]در قوطی اضافی گفته می شود که به شدت قابل اشتعال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Because raw cotton is an inflammable material, mills had to be made fireproof either in whole or inpart.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که پنبه خام یک ماده قابل اشتعال است، آسیاب ها باید به طور کامل یا جزئی نسوز ساخته شوند
[ترجمه ترگمان]از آنجا که پنبه خام یک ماده احتراقی است، کارخانه باید نه به طور کامل و نه inpart ساخته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The change from inflammable to flammable was deliberate, promoted by some one aware of the risks of fire.
[ترجمه گوگل]تغییر از قابل اشتعال به قابل اشتعال عمدی بود که توسط برخی آگاه از خطرات آتش سوزی ترویج شد
[ترجمه ترگمان]تغییرات ناشی از اشتعال به قابل اشتعال عمدی بود و برخی از خطرات آتش سوزی آگاه بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. These gases are highly inflammable.
[ترجمه گوگل]این گازها بسیار قابل اشتعال هستند
[ترجمه ترگمان]این گازها به شدت قابل اشتعال هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Petrol is highly inflammable.
[ترجمه گوگل]بنزین بسیار قابل اشتعال است
[ترجمه ترگمان]بنزین به شدت قابل اشتعال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He doused with petrol and inflammable glue 12 tonnes of illegally poached elephant tusks, worth almost £2m.
[ترجمه گوگل]او 12 تن عاج فیل را که به طور غیرقانونی شکار شده بود، با بنزین و چسب قابل اشتعال به ارزش تقریباً 2 میلیون پوند پاشید
[ترجمه ترگمان]او با چسب سوخت و سوخت حدود ۱۲ تن عاج فیل به طور غیر قانونی به ارزش ۲ میلیون پوند بنزین پاشیده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Storing dangerous or inflammable goods, shooting off fireworks or setting any kind of fire.
[ترجمه گوگل]نگهداری کالاهای خطرناک یا قابل اشتعال، شلیک آتش بازی یا برافروختن هر نوع آتش سوزی
[ترجمه ترگمان]* ذخیره سازی کالاهای خطرناک یا قابل اشتعال، تیراندازی به وسایل آتش بازی، و یا آتش زدن هر نوع آتش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Methane is inflammable explosion hazard gas as the basis of mash gas, firedamp and rock gas.
[ترجمه گوگل]متان یک گاز خطرناک انفجار قابل اشتعال به عنوان پایه گاز ماش، دمپ و گاز سنگ است
[ترجمه ترگمان]متان، گاز خطر انفجار قابل اشتعال به عنوان اساس گاز، firedamp و گاز سنگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The low - boiling inflammable part and the high - boiling residue both had to be discarded as useless.
[ترجمه گوگل]قسمت اشتعال زا با جوش کم و باقیمانده با جوش زیاد هر دو باید به عنوان بی فایده دور ریخته می شدند
[ترجمه ترگمان]مواد قابل اشتعال و باقیمانده در حال جوش، هر دو باید به عنوان بی فایده دور انداخته شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But the materials used in fitting-up are inflammable and against the regulations of fire-control.
[ترجمه گوگل]اما موادی که در نصب به کار می روند، قابل اشتعال و بر خلاف مقررات کنترل آتش هستند
[ترجمه ترگمان]اما مواد مورد استفاده در آرایش، قابل اشتعال هستند و بر ضد مقررات کنترل آتش مقاوم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Most of them are inflammable, explosive and poisonous.
[ترجمه گوگل]بیشتر آنها قابل اشتعال، انفجاری و سمی هستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از آن ها قابل اشتعال، مواد منفجره و سمی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Inflammable, explosive, corrosive, toxic and other dangerous goods classification must be securely and dedicated management.
[ترجمه گوگل]طبقه بندی مواد قابل اشتعال، مواد منفجره، خورنده، سمی و سایر کالاهای خطرناک باید مدیریت ایمن و اختصاصی داشته باشد
[ترجمه ترگمان]inflammable، مواد منفجره، خورنده، سمی و دیگر طبقه بندی کالاهای خطرناک باید به طور ایمن و اختصاصی مدیریت شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Where the installations for recycling inflammable gas cannot operate normally, they shall be repaired or updated without delay.
[ترجمه گوگل]در مواردی که تأسیسات بازیافت گازهای قابل اشتعال نمی توانند به طور عادی کار کنند، باید بدون تأخیر تعمیر یا به روز شوند
[ترجمه ترگمان]جایی که تاسیسات بازیافت گاز قابل اشتعال نمی توانند به طور طبیعی عمل کنند، باید بدون تاخیر تعمیر یا نوسازی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Please don't bring inflammable, explosive, hazardous articles, prohibited articles to the boat.
[ترجمه گوگل]لطفاً اشیاء قابل اشتعال، مواد منفجره، خطرناک و اقلام ممنوعه را به قایق نیاورید
[ترجمه ترگمان]لطفا مواد قابل اشتعال، مواد منفجره، مواد خطرناک، مواد ممنوع را به قایق نیاورید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A new method of analysis to mixed inflammable gas with a heat catalytic sensor worked in different conditions through BP artificial neural network is introduced.
[ترجمه گوگل]روش جدیدی برای تجزیه و تحلیل گازهای قابل اشتعال مخلوط با حسگر کاتالیزوری حرارتی که در شرایط مختلف از طریق شبکه عصبی مصنوعی BP کار می‌کند، معرفی شده است
[ترجمه ترگمان]روش جدیدی برای تجزیه و تحلیل گاز قابل اشتعال با یک حس گر حرارتی گرم در شرایط مختلف از طریق شبکه عصبی مصنوعی BP ایجاد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تند (صفت)
caustic, abrupt, sudden, spicy, steep, fast, sharp, harsh, sour, tart, acrid, acrimonious, acute, hot, keen, quick, mercurial, brisk, heady, headlong, inflammable, rapid, tempestuous, snappy, peppery, arrowy, rattling, biting, nipping, bitter, virulent, rash, violent, intensive, discourteous, transient, crusty, pungent, hasty, racy, rath, rathe, mordacious, prestissimo, presto, snippy, temerarious, wing-footed

شعله ور (صفت)
alight, afire, flaring, garish, aflame, inflammable

محترق (صفت)
burning, torrid, inflammable, combustible, explosive

اتشگیر (صفت)
inflammable, flammable, piceous, fulminating, fulminant

التهاب پذیر (صفت)
inflammable

تخصصی

[شیمی] اشتعال پذیر
[مهندسی گاز] اشتعال پذیر، احتراق پذیر، آتشگیر
[نساجی] قابل اشتعال - آتشگیر

انگلیسی به انگلیسی

• flammable, easily set on fire, ignitable; excitable, passionate
an inflammable material or chemical burns easily.

پیشنهاد کاربران

قابل اشتعال؛ اشتعال پذیر؛ محترقه؛ آتش گیر
Flammable = inflammable : قابل اشتعال
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : inflame
✅️ اسم ( noun ) : inflammation / inflammable / inflammability
✅️ صفت ( adjective ) : inflammatory / inflammable / inflamed
✅️ قید ( adverb ) : _
قابل اشتعال

بپرس