inflaming


معنی: سوزان

جمله های نمونه

1. The General holds the rebels responsible for inflaming the situation.
[ترجمه گوگل]ژنرال شورشیان را مسئول تشدید اوضاع می داند
[ترجمه ترگمان]ژنرال شورشیان مسئول دامن زدن به این وضعیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Police responded with nightsticks and pepper spray, further inflaming the crowd.
[ترجمه گوگل]پلیس با چوب شب و اسپری فلفل واکنش نشان داد و جمعیت را بیشتر ملتهب کرد
[ترجمه ترگمان]پلیس با اسپری فلفل و اسپری فلفل به دامن زدن به جمعیت واکنش نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. And, by inflaming the liver, hepatitis can adversely affect dozens of life processes.
[ترجمه گوگل]و با التهاب کبد، هپاتیت می تواند ده ها فرآیند زندگی را تحت تاثیر قرار دهد
[ترجمه ترگمان]و با تحریک کبد، هپاتیت می تواند تاثیر منفی بر ده ها فرآیند زندگی بگذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The foaming plastics made of the inflaming retarding EPS recently developed are for the time being the lightest and most economical package construction materials in the world.
[ترجمه گوگل]پلاستیک های کف کننده ساخته شده از EPS کندکننده ملتهب که اخیراً ساخته شده اند، در حال حاضر سبک ترین و مقرون به صرفه ترین مواد ساخت بسته بندی در جهان هستند
[ترجمه ترگمان]پلاستیک های کف آلود ساخته شده از the EPS که اخیرا توسعه یافته اند، در حال حاضر سبک ترین و most مواد ساختمانی در جهان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Further, the thermal stability and the inflaming properties of phenolic foam was compared with those of PUF.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، پایداری حرارتی و خواص ملتهب فوم فنلی با خواص PUF مقایسه شد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، پایداری حرارتی و تورم شدید فوم فنولی، با مواد PUF مقایسه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Thin paper introduce the advanced producing process of inflaming retarding fine antimonous oxide which is introducing from Japan.
[ترجمه گوگل]کاغذ نازک، فرآیند تولید پیشرفته اکسید آنتیمون ریز کندکننده ملتهب را معرفی می کند که از ژاپن معرفی شده است
[ترجمه ترگمان]کاغذ نازک فرآیند تولید پیشرفته oxide اکسید antimonous را که از ژاپن معرفی می کند، معرفی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The inflaming retarding effect of Ca on molten Al-Mg alloy under various temperatures and retention time is investigated.
[ترجمه گوگل]اثر کند کنندگی کلسیم بر آلیاژ مذاب Al-Mg تحت دماها و زمان ماند مختلف بررسی شده است
[ترجمه ترگمان]اثر retarding inflaming بر آلیاژ آلومینیوم منیزیم تحت دماهای مختلف و زمان حفظ، مورد بررسی قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He warned America off inflaming tensions by "internationalising" what Beijing insists are bilateral matters.
[ترجمه گوگل]او به آمریکا هشدار داد که با «بین المللی کردن» آنچه که پکن اصرار دارد مسائل دوجانبه است، تنش ها را تشدید نکند
[ترجمه ترگمان]او به آمریکا هشدار داد به دامن زدن به تنش های موجود در \"internationalising\" چیزی که پکن بر امور دو جانبه دارد دامن زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You're saying Israeli actions are inflaming the region.
[ترجمه گوگل]شما می گویید اقدامات اسرائیل منطقه را ملتهب می کند
[ترجمه ترگمان]شما دارید که اقدامات اسرائیل، این منطقه را دامن می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Your throat are inflaming.
[ترجمه گوگل]گلویت ملتهب است
[ترجمه ترگمان] گلوت ورم کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Critics say the mayor is a bigot who is inflaming racial tensions in his city.
[ترجمه گوگل]منتقدان می گویند شهردار متعصبی است که به تنش های نژادی در شهرش دامن می زند
[ترجمه ترگمان]منتقدان می گویند شهردار a است که تنش های نژادی را در شهر خود دامن می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Elmire tries to win a favor from Tartuffe by inflaming his lechery and trapping him in a compromising situation.
[ترجمه گوگل]المایر سعی می‌کند با برافروختن خشم او و به دام انداختن او در موقعیتی سازش‌آمیز، لطفی را از تارتوف به دست آورد
[ترجمه ترگمان]Elmire می کوشد با دامن زدن به فسق و فجور خود به نفع تارتوف دست به دست بزند و او را در وضعیتی به خطر بیندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In the midst of the morning rush-hour his laughter drifted after her, curling round her senses and inflaming her still further.
[ترجمه گوگل]در اواسط ساعت شلوغی صبح، خنده او به دنبال او رفت، حواس او را پیچید و او را بیشتر ملتهب کرد
[ترجمه ترگمان]در وسط صبح، صدای خنده او بعد از آن که حواسش پرت شد، حواسش را جمع کرد و دوباره شروع به درمان کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The committee also blamed Arab leaders and Knesset members for contributing to inflaming the atmosphere and making the violence more severe.
[ترجمه گوگل]این کمیته همچنین رهبران عرب و اعضای کنست را به دلیل کمک به تحریک جو و تشدید خشونت سرزنش کرد
[ترجمه ترگمان]این کمیته همچنین رهبران عرب و اعضای کنست را به مشارکت در دامن زدن به دامن زدن و خشونت بیشتر متهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Such as grain sheet rubber, it play the role of derrick and inflaming retarding.
[ترجمه گوگل]مانند لاستیک ورق دانه ای، نقش کنده کننده و ملتهب کننده را ایفا می کند
[ترجمه ترگمان]مانند لاستیک sheet، آن نقش of و دامن زدن به retarding را بازی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سوزان (صفت)
alight, ablaze, burning, scorching, ardent, galling, scathing, torrid, afire, aflame, fervid, inflaming

انگلیسی به انگلیسی

• act of inflaming, inflammation

پیشنهاد کاربران

بپرس