صفت ( adjective )
• (1) تعریف: having no bounds or limits; not measurable; limitless.
• مترادف: boundless, endless, immeasurable, limitless, measureless, unlimited
• متضاد: finite
• مشابه: absolute, abysmal, astronomical, eternal, everlasting, illimitable, immense, indeterminable, unbounded, vast
• مترادف: boundless, endless, immeasurable, limitless, measureless, unlimited
• متضاد: finite
• مشابه: absolute, abysmal, astronomical, eternal, everlasting, illimitable, immense, indeterminable, unbounded, vast
- Outer space appears infinite to us.
[ترجمه گوگل] فضای بیرونی برای ما بی نهایت به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان] فضا برای ما لایتناهی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] فضا برای ما لایتناهی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- One's imagination is infinite.
[ترجمه گوگل] تخیل یک نفر بی نهایت است
[ترجمه ترگمان] تخیل انسان لایتناهی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] تخیل انسان لایتناهی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: in mathematics, incapable of being completely counted or measured; not finite.
• متضاد: finite
• مشابه: indeterminable
• متضاد: finite
• مشابه: indeterminable
- A line consists of an infinite number of points.
[ترجمه گوگل] یک خط از تعداد بی نهایت نقطه تشکیل شده است
[ترجمه ترگمان] یک خط متشکل از تعداد نامحدودی نقطه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] یک خط متشکل از تعداد نامحدودی نقطه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: infinitely (adv.), infiniteness (n.)
مشتقات: infinitely (adv.), infiniteness (n.)
• : تعریف: that which has no measure or limit.
• مترادف: endlessness, infinity
• متضاد: finite
• مشابه: eternity
• مترادف: endlessness, infinity
• متضاد: finite
• مشابه: eternity
- It is difficult to imagine the infinite.
[ترجمه گوگل] تصور بی نهایت دشوار است
[ترجمه ترگمان] تصور لایتناهی دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] تصور لایتناهی دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید