infield

/ˈɪnˌfild//ˈɪnfiːld/

محوطه ی دور خانه ی روستائی، کشتزار پیوسته به خانه -2 (بیس بال) محوطه ی بازی (که چهار ((بیس)) در اطراف آن قرار دارند)، اینفیلد، (بیس بال) بازیکنان محوطه ی درونی، کشتزار پیوسته بخانه، زمین زیر کشت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a baseball diamond, the positions at the four corners of the diamond, or the players playing those positions as a group. (Cf. outfield.)

(2) تعریف: in other sports, the area bounded by a racetrack.

جمله های نمونه

1. Can he afford an infield grounder from the scrappy player, which could lead to a double play?
[ترجمه گوگل]آیا او می‌تواند از طریق بازیکن ضایعاتی که می‌تواند منجر به بازی دوگانه شود، یک زمین‌باز درون زمین بخرد؟
[ترجمه ترگمان]می تونه یه grounder infield رو از the player بگیره که می تونه به یه نمایش دو نفره منتهی بشه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Hound Tor shows this very clearly, with its infield demarcated by corn ditches and endless pasture on the moor beyond.
[ترجمه گوگل]Hound Tor این را به وضوح نشان می دهد، با مزرعه داخلی خود که توسط گودال های ذرت و مرتع بی پایان در لنگرگاه آن طرف مرزبندی شده است
[ترجمه ترگمان]تپه Hound این را بسیار واضح نشان می دهد، با infield its و چراگاه بی پایان در خلنگ زار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. For instance, could the infield fly rule be in some way analogous to punctuated equilibrium?
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، آیا قانون مگس درون‌فیلد می‌تواند به نوعی مشابه تعادل نقطه‌گذاری شده باشد؟
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، آیا ممکن است قانون پرواز infield به نحوی مشابه با موازنه نشانه گذاری شده باشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Yards away on the infield, a marching band was tuning up.
[ترجمه گوگل]چند یاردی دورتر در داخل زمین، یک گروه موسیقی راهپیمایی در حال تنظیم بود
[ترجمه ترگمان]، \"Yards\" فرار کرد یه گروه رژه هم داره صداش رو قطع میکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Third Baseman - Infield defensive fielder who covers the third - base area.
[ترجمه گوگل]سومین بیسمن - فیلدباز دفاعی داخل فیلد که ناحیه سوم - پایه را پوشش می دهد
[ترجمه ترگمان]سومین بازیکن مهاجم infield که ناحیه سوم را تحت پوشش قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The infield square has the four bases at its corners the diamond.
[ترجمه گوگل]مربع infield دارای چهار پایه در گوشه های آن الماس است
[ترجمه ترگمان]مربع infield چهار پایه در گوشه آن قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Figo came infield from the left to score.
[ترجمه گوگل]فیگو برای گلزنی از سمت چپ وارد زمین شد
[ترجمه ترگمان]Figo \"از سمت چپ به سمت\" score \"اومد\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The test equipment has been successfully applied to infield test of the bomb.
[ترجمه گوگل]تجهیزات آزمایشی با موفقیت برای آزمایش درون میدانی بمب استفاده شده است
[ترجمه ترگمان]تجهیزات تست با موفقیت در تست infield بمب بکار گرفته شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Second Baseman - The fielder who plays the infield near the second - base bag.
[ترجمه گوگل]Baseman دوم - فیلدری که در نزدیکی کیسه پایه دوم بازی می کند
[ترجمه ترگمان]دومین بازیکن: بازیکن مهاجم در نزدیکی کیف دوم بازی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The slow infield probably benefits Wang's sinker, but Wang's only explanation was, " I just feel comfortable. "
[ترجمه گوگل]آهسته داخل میدان احتمالاً به نفع سینکر وانگ است، اما تنها توضیح وانگ این بود: "من فقط احساس راحتی می کنم "
[ترجمه ترگمان]The کند احتمالا به نفع وانگ بود، اما تنها توضیح وانگ بود که: \" من فقط احساس راحتی می کنم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The batter drilled a single through the infield.
[ترجمه گوگل]خمیر یک تکه را در داخل زمین سوراخ کرد
[ترجمه ترگمان] کره زمین a رو دریل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The field is divided into an infield and an outfield.
[ترجمه گوگل]این میدان به دو قسمت داخلی و بیرونی تقسیم می شود
[ترجمه ترگمان]این میدان به an و outfield تقسیم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It is a specialized company who is infield of gift development, manufacture, merchant and trade.
[ترجمه گوگل]این یک شرکت تخصصی است که در زمینه توسعه، تولید، بازرگانی و تجارت هدیه فعالیت می کند
[ترجمه ترگمان]آن یک شرکت تخصصی است که از توسعه هدیه، تولید، تجارت و تجارت استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He gets jammed, he can fight off pitches and drop hits over the infield.
[ترجمه گوگل]او دچار پارازیت می‌شود، می‌تواند در خارج از زمین مبارزه کند و ضربه‌های داخل زمین را به زمین بزند
[ترجمه ترگمان]اون گیر می کنه، می تونه باه اش مبارزه کنه و بهش حمله کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• baseball diamond (sports); cultivated land (agriculture)

پیشنهاد کاربران

میدانی
مثال:
In - field observation
infield ( n ) ( ɪnfild ) =the inner part of the field in baseball and some other sports =the group of players who play in the infield, e. g. The third baseman leads a strong infield.
infield
در زمینه - دربابه ( تخصصی )

بپرس